خبرگزاری فارس: با پیروزی انقلاب مشروطیت لغات، الفاظ و اصطلاحات تازهای وارد ادبیات سیاسی ایران شد. و برای اولین بار در کشور واژهای به نام انتخابات به عنوان مکانیسمی برای تعیین عدهای جهت عضویت در دارالشورا یا مجلس شورا - هر چند به صورت صنفی در انتخابات مجلس اول - صورت تحقق گرفت.
انتخابات، حق رای، تعیین سرنوشت، مشارکت سیاسی و... اصطلاحات و عباراتی
است که این روزها بیش از هر زمان دیگری در موردشان میبینیم و میشنویم
اما آیا آنچنان که شایسته و بایسته است درباره آنها تامل میکنیم! و آیا
به نحوه به دست آوردن این حقوق عظیم نظری میافکنیم؟!
قانون طبیعت است شاید یا گذرزمان و مرور ایام که داشتههایمان در
نظرمان عادی جلوه میکنند و فراموش میشود آنچه اکنون به آنها به دیده
امری طبیعی و عادی نظر میکنیم زمانی آمال و آرزویی بوده شاید هم خیال یا
رویایی دست نیافتنی اما با مطالعه تاریخ و آگاهی از گذشته عادینگری و
سادهانگاریهایمان دگرگون میشوند.
عبارات و اصطلاحاتی که در بالا به آنها اشاره شد تا حد بسیار زیادی
دچار عادی نگری و سادهانگاری شدهاند. در نوشته حاضر سعی برآن داریم تا
با نگاهی گذرا به تاریخ نشان دهیم تا آنچه اکنون به عنوان حق طبیعی به
سهولت در اختیارمان قرار گرفته و شاید آنچنان که درخور است قدرشان را ارج
نمینهیم چگونه حاصل شدهاند.
تا قبل از مشروطیت در ایران تنها نظام سیاسی شناختهشدهای که
مدتهای مدید برکشور حکمرانی کرده بود نظام سلطنت بود. در نظامهای سلطنتی
علی الخصوص سلطانیسم ایرانی، شاه دارای قدرتی مطلق العنان بیبدیل و افسار
گسیختهای است که هیچ کس را حق کوچکترین اعتراض و یا حتی انتقادی نسبت به
عملکرد وی نیست.
شاه مالک الرقاب و مردم رعایای او به شمار می رون. بدیهی است در
چنین نظامی حقوق فردی و اجتماعی محلی از اعراب ندارد و طبیعی است نمیتوان
در نظام سلطنتی مطلقه نشانی از حق تعیین سرنوشت گرفت و چنین حقوقی در
قاموس سیاسی کشور برای مردم متصور نیست به همین دلیل است زمانی که نهضت
مشروطیت آغاز شد نهایت خواسته اولیه مردم تاسیس «عدالتخانه» بود و هیچ کس
سخنی از تغییر نظام سیاسی و به دست آوردن حقوقی چون حق رای، حق تعیین
سرنوشت و... که اکنون جز حقوق طبیعی به شمار میروند به زبان نمیراند.
با پیروزی انقلاب مشروطیت لغات، الفاظ و اصطلاحات تازهای وارد
ادبیات سیاسی ایران شد. و برای اولین بار در کشور واژهای به نام انتخابات
به عنوان مکانیسمی برای تعیین عدهای جهت عضویت در دارالشورا یا مجلس شورا
- هر چند به صورت صنفی در انتخابات مجلس اول - صورت تحقق گرفت.
حقوقی که مشروطیت برای ایران به ارمغان آورد حاصل تلاشها، مجاهدات و
جانفشانیهای فراوانی بود. اما این اندک حقوق به دست آمده دیری نپایید و
بزودی با به توپ بستن مجلس از سوی محمد علی شاه قاجار تمامی امیدها بدل به
یاس گردید و بار دیگر استبداد مطلق العنان انسانی که اندک زمانی به قید
مشروطیت مقید شده بود چهره بست.
پس از به توپ بستن مجلس باز هم مجاهدتها و مبارزات ادامه یافت تا
مشروطه از دست رفته اعاده شود. مقاومتها و جانفشانیهای ستارخانها و
باقرخانها نتیجه داد و مجددا مشروطیت احیا شد. اما مشروطه احیاء شده دیگر
نهضت و آرمانی اصیل نبود بلکه نیروهای خارجی علی الخصوص انگلستان با رخنه
میان این مشروطهخواهان آن را به انحراف کشاندند. اما همان مشروطیت نیم
بند نیز که برخی حقوق سیاسی را حفظ کرده بود بزودی دستخوش حوادث تلخی گرید
و فرصت بروز و مجال جولان نیافت.
مجلس دوم به عنوان نهاد و نماد مشروطیت آماج مطامع بیگانه گردید و
در پی اولتیماتوم روسیه به ایران و مقاومت مجلس در برابر پذیرش
آن،عضدالملک قاجار که در آن زمان نایب السلطنه ایران به شمار میرفت تومار
دومین مجلس مشروطیت را در هم پیچید. سرنوشت مجلس سوم نیز بهتر از دو مجلس
اول نبود، با وقوع جنگ جهانی اول و در حالی که ایران نه کشوری درگیر جنگ
بود و نه طرفدار طرفی خاص تنها به واسطه موقعیت استراتژیکیاش تحت اشغال
بیگانگان قرار گرفته خسارات و لطمات جبرانناپذیری گریبانگیرش بود که یکی
از مهمترین آنها فروپاشی عملی دولت و مجلس بود.
در این میان آنچه لگدکوب میشدجان و مال مردم و آنچه از دست میرفت
حقوقشان که برای تحصیلش جانفشانیها شده بود. اما باپایان جنگ اوضاع تغییر
زیادی نکرد در سال 1299 کودتایی با دسیسه انگلیسها در ایران به وقوع پیوست
و قزاق قلدر و بیسوادی را قدرت بخشیده به جان و مال مردم مسلط گردانید.
که تنها هدفش طی پلههای قدرت و صعود به بالاترین درجه آن بود. که البته
در این راه با بهرهگیری از حمایتهای خارجی و همراهیهای داخلی و نیز با
زور و تزویر موفق شد.
رضا خان در راه رسیدن به هدفش از هر وسیلهای سود میجست و آنچه در
را رسیدن به مقصود برای وی کوچکترین ارزشی نداشت همانا حقوق مردم بود.
قزاق بیسواد با زدوبندهای سیاسی، بهرهگیری از زور و خرج هزینههای
کلانی که از غارت مردم به دست آمده بود. همچنان به سوی مقصد پیش میرفت.
با دخالتها و اعمال نفوذها و تقلب در انتخابات مجلس طرفدار و مطیع گرد
آورد. و مدتی برای رسیدن به هدف اصلی یعنی کسب قدرت مطلقه از حربه
جمهوریخواهی بهره جست. تمسخرآمیز و حیرت آور آنکه کسی از رژیم سیاسی
نوینی سخن میگفت که در آن مبنا و معیار و میزان رای مردم و مکانیسم تعیین
سرنوشت انتخابات بود،که نه تنها هیچ اطلاعی از آنها نداشت بلکه آنگونه که
گذشته و آیندهاش نشان میدهد نه ذرهای ارزشی برای مردم به عنوان معیار و
میزان مشروعیت دهی به قدرت قائل بود و نه پشیزی اعتقاد به مکانیسمها و
سازوکارهای رژیم جمهوری یعنی انتخابات داشت.
اما با مقاومتها و مبارزاتی که به رهبری روحانیت و در راس آنان
مجتهد عالیقدر و سیاستمدار شجاع سیدحسن مدرس انجام گرفت، غائله
جمهوریخواهی فرو خوابید و رضا خان از این حربه قطع امید کرد. اما این به
معنای دست کشیدن وی از تلاش برای قبضه کردن قدرت نبود و آنگونه که سیر و
قایع نشان داد، او با استفاده از روشی دیگر سرانجام به آنچه میخواست رسید
و سلسله پهلوی را بنیاد گذاشت.
دوران حکومت پهلویها بر ایران از تاریکترین اعصار و دورههای ایران است.
دورهای که در آن خفقان سیاسی، استیلای حکومت نظامی و پلیسی، سرکوب
شدید مخالفان، پایمال کردن حقوق اولیه مردم و مسلط ساختن اجنبی بر مال و
ناموس کشور تنها گوشهای از فجایع آن به شمار میآید.
قزاق بیسواد زمانی که زمام امو ر کشور را به دست گرفت و به عنوان
پادشاه کشور و موسس سلسله پهلوی تاج بر سر نهاد دیکتاتوری هراسناکی را بنا
کرد که نفسها را در سینه حبس نمود. کوچکترین مخالفتی در نطفه خفه میشد.
و کسی را یارای مقاومت در برابر اقدامات و برنامههای او نبود و هر
مقاومتی در برابر وی به وقوع میپیوست به شدیدترین وجه سرکوب میشد که
قیام حاج آقا نورالله اصفهانی و مسجد گوهر شاد از آن نمونههاست. پس از
سقوط رضاشاه و اخراج وی از کشور هرچند در فضای تازه به وجود آمده
فعالیتهای سیاسی - اجتماعی از سر گرفته شد و اندکی مطالبات فروخفته مردم
مجالی برای ظهور و بروز پیدا کرد اما این مدت نیز دوام چندانی نیافت. با
کودتای آمریکایی- انگلیسی 28 مرداد 1332 حکومت ملی دکتر مصدق سرنگون شد و
خفقان به کشور سایه سنگینی افکند محمدرضا شاه جوان که تا قبل از کودتا
بیتجربه، ترسو و بسیار متزلزل بود پس از کودتا با حمایت بیدریغ آمریکا
دیکتاتوری تازهای را پایهریخت و به گفته امام خمینی (ره) قبل از کودتا
محمدرضا شاه رفت و پس از آن رضا شاه به کشور بازگشت.
در دوران حکومت پهلوی در ایران حقوق اولیهای که به قیمت جان بسیاری
از مردان و زنان این مرز و بوم تحصیل شده بود به هیچ انگاشته شد و پادشاه
کشوری که قانون اساسی آن نوع حکومت را مشروط سلطنتی عنوان میکرد.
دیکتاتور افسارگسیختهای بود که در تمامی شئون مملکت دخالت میکرد و
آنچنان نماد مشروطیت یعنی مجلس را قبضه کرده بود که در اکثر دورههای مجلس
شورای ملی نمایندگان به عنوان عوامل شاه نقش افرادی را داشتند که به اعمال
خلاف قانون شاه جلوه قانونی میبخشیدند. حق انتخاب مردم قربانی دخالتهای
آشکار دولت در انتخابات میشد که در اینجا به عنوان مثال به بخشنامه وزیر
مشهور دربار پهلوی تیمورتاش در آستانه برگزاری انتخابات اشاره میکنیم.
دربخشنامه محرمانهای که تیمورتاش وزیر دربار پهلوی خطاب به حکام
ایالات سراسر کشور در خصوص نحوه برگزاری انتخابات دوره هشتم مجلس شورای
ملی صادر نموده آمده است.
حکام ایالات شمال و شرق و غرب و جنوب
در تعقیب دستور صادره از مقام ریاست وزرا و وزارت جلیله داخله طبق
اوامر در قسمت انتخابات دوره هشت و انتخاب نماینده مجلس جهت شورای ملی
لزوما اعلام میدارد طبق صورتی که ارسال گردیده است باید جدیت لازمه به
عمل آید که این اشخاص جهت مجلس انتخاب شوند. اعلی حضرت اقدس شهریاری
علاقهمند هستند که باید اشخاص مفصله المندرجه به هر قیمتی باشد انتخاب
شوند. در صورتی که اندک تعللی در اجرای اوامر صادره بشود مقصر بدیهی است
مورد بیمیلی اعلی حضرت واقع خواهد شد.
در ادامه وی به کسانی که نمیتوانند ماموریت محوله را به نحو احسن
انجام دهند دستور داده شده از تاریخ ملاحظه حکم تا 48 ساعت از خدمت استعفا
دهند. همچنین تاکید اکید شده است که با افرادی که قصد مخالفت با دستور
صادره داشته باشند برخورد شدیدی صورت گیرد.
در اسناد به جای مانده از دوران حکومت پهلوی بر ایران لیستهای
ازکاندیداهای مورد نظر دولت موجود است که در انتخابات مختلف به استانهای
کشور ارسال شده و اسامی و همان افراد پس از برگزاری انتخابات از صندوق
بیرون آورده شده است. این تنها گوشهای از اقدامات و فعالیتهایی است که
رژیم پهلوی برای تداوم حکومت دیکتاتوری و استبدادی خود به آنها دست
مییازید. سراسر تاریخ این دوره مشحون از فجایعی است که رژیم برای حفظ
قدرت بدانها دست زده و مردم و حقوقشان را به هیچ و کمتر از هیچ انگاشته
است.
اما به مصداق حدیث شریف که هیچ حکومتی هرگز با ظلم دوام نخواهد
یافت، حکومت ظالمانه پهلوی محکوم به شکست بود ولی اضمحلال و شکست نهایی آن
با صرف هزینههای فراوان و تحمل شدائد بسیار حاصل شد. ملت ایران در راه
کسب حقوق خویش و سرنگونی رژیم پهلوی به همت امام بزرگوار خود حضرت امام
خمینی(ره) تیره روزی و جانفشانی نمود. 15 خرداد، 17 شهریورها، 19 دیها
و... را به جان خرید. پیر و جوان و زن و مرد این سرزمین زندانها رفتند
شکنجهها شدند تبعیدها کشیدند و حتی بسیاری از آنان در این راه جان فدا
نمودند. تا آنچه اکنون ما به عنوان حقوق طبیعی در اختیار داریم و البته
نسبت به چگونگی به دست آمد نشان غافل شدهایم و شاید در برههای از زمان
آنگونه که بایسته است قدرشان نمیدانیم و ارجشان نمینهیم. به دست آمد.
خلاصه اینکه انقلاب عظیم اسلامی ضمن آنکه رژیم استبدادی پهلوی را سرنگون
ساخت و تمامی حقوق پایمال شده ملت را احقاق نمود. نظامی مردمی و اسلامی
بنا نهاد که در آن میزان رای ملت قرار گرفت و سررشتهداران امور کشور نه
تنها مالک الرقاب و ولی نعمت مردم نبوده بلکه خود را خادمین ملت خطاب
میکنند. انتخابات از آن لحظههای قدری است که میبایست بیش از پیش قدر
انقلاب اسلامی دانسته شود. در این لحظههاست که باید به یادآورد این حق
بزرگ چگونه حاصل شده است. چه انسانهایی جان باختهاند تا اکنون در ایران
اسلامی در انتخاباتی آزاد مردم پای صندوقهای رای آمده و با طیب خاطر از
میان تنوع گرایشهای موجود سیاسی به آنچه به مصلحت است رای دهند و سرنوشت
خویش را خود تعین کنند نه آنکه سرنوشت شان برایشان تعیین شود. نه آنکه
سررشته امورشان به دست کسی باشد که منتخب مجلس فرمایشی بوده و خود را غلام
خانه زاد اعلیحضرت میدانست!
نویسنده: حجت الله کریمی