دکتر سروش با انتشار مقاله ای تند و اهانت آمیز بر علیه محمود دولت آبادی در روزنامه اعتماد ملی و انکار مؤکد نقش اساسی خود در ستاد انقلاب فرهنگی انگشت اتهام را به سوی نخست وزیر وقت مهندس میرحسین موسوی نشانه رفته است.صرف نظر از اینکه ادبیات سخیف و دشنامهای آشکار این مقاله جایی برای پاسخ دادن باقی نمی گذارد،واکاوی تاریخ و بررسی چگونگی تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی و ترکیب آن ضروری به نظر می رسد.هسته اصلی ستاد انقلاب فرهنگی در سال 59 با حکم حضرت امام(ره) به آقایان باهنر، املشی، حبیبی، سروش،آلاحمد، فارسی و شریعتمداری شکل گرفت.
حضرت امام (ره) معتقد بودند که برای احیاء دانشگاهها و مراکز آموزشی بعد
از انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاه، بایستی متخصصین متعهد و حتی
غیرمخالف با جمهوری اسلامی با صرف وقت و نظارت کامل، مانع تزریق افکار
منحرف و انحرافی به جوانان شوند. این امر در تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی نقش
داشت. امام (ره) به همین دلیل در تاریخ 23 خرداد 1359 مصادف با 29 رجب
1400 قمری طی حکمی تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را به اعضای منتخب این ستاد
اعلام کردند:
« مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امری اسلامی است و
خواست ملت مسلمان میباشداعلام شده است و تا کنون اقدام موثر اساسی انجام
نشده است. ملت اسلامی و به خصوص دانشجویان با ایمان و متعهد، نگران آن
هستند و نیز نگران اخلال توطئهگران که هماکنون گاهگاه آثارش نمایان
میشود و ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت
از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد و فرهنگ همان باشد که در طول مدت
سلطه رژیم فاسد کارفرمایان بیفرهنگ، این مرکز مهم اساسی را در خدمت
استعمارگران قرار داه بودند که از دستاوردهای دانشگاهها به خوبی ظاهر
میشود که جز معدودی متعهد و مومن که علیرغم خواست دانشگاهها در خدمت
کشور و اسلام بودند، دیگران جز ضرور و زیان چیزی برای کشور ما بار
نیاوردند.
ادامه این فاجعه که معالاسف خواست بعض گروههای وابسته
به اجانب است، ضربهای مهلک به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد خواهد
کرد و تسامح در این امر حیاتی، خیانت عظیم به اسلام و کشور اسلامی است.
بر
این اساس به حضرت آقایان محترم محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن
حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلالالدین فارسی و علی شریعتمداری
مسئولیت داده میشود تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحبنظر متعهد و
دانشجویان متعهد باایمان و دیگر قشرهای تحصیل کرده، متعهد و مومن به
جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامهریزی
رشتههای مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاهها، براساس فرهنگ اسلامی و
انتخاب و آمادهسازی اساتید شایسته متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به
انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند.
بدیهی است بر اساس مطالب فوق،
دبیرستانها و دیگر مراکز آموزشی که در رژیم سابق با آموزش و پرورش
انحرافی و استعماری اداره میشد، تحت رسیدگی دقیق قرار گیرد تا فرزندان
عزیزم از آسیب و انحراف مصون گردند. از خداوند متعال توفیق آقایان را در
این امر مهم مسالت مینمایم و عظمت اسلام و کشورهای اسلامی را خواهانم.»
(چلد 12 صحیفه- صفحه 432)- روحالله الموسوی الخمینی