شانزده سال دوری از گفتمان اسلام ناب و انقلاب اسلامی و در رأس همه فراموشی عدالت ـ به عنوان مهمترین آرمان انسانی و انقلابی و اسلامی ـ فضایی را رقم زد که نسل دوم و سوم انقلاب اسلامی در پی بازگرداندن انقلاب به مسیر اصلی آن برآمدند.
سیاستهای افسار گسیخته و مبتنی بر بخشی نگری توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی، به فراموشی سپردن عدالت و نگاه درجه دو داشتن به آن، اشرافیت دولتمردان، آثار سوء غرب گرایی و طرح حل شدن در نظام سلطه جهانی و پذیرفتن قواعد این بازی ظالمانه، بی توجهی به مردم، جهت گیریهای غلط، جنگهای زرگری سیاسی، بی توجهی به ارزشها، تشتت و تهاجم فرهنگی، شرمساری نسبت به مواضع انقلابی گذشته و انفعال در اتباط با نظام ظالمانه بینالمللی و عقب نشینی از مواضع اصولی به نام تنش زدایی، دویدن دنبال حرف سیاستمداران و سیاستسازان بینالمللى ؛ عدم اعتقاد و جرات به برخورد با فساد به ویژه مفاسد اقتصادی، انحراف در هدفها و آرمانها و جهتگیرىها و نان خوری یک جریان سیاسی به نام دین بدون پایبندی به آن و استفاده ابزاری وفرصت طلبانه و قدرت طلبانه از آن، فساد افسارگسیخته اقتصادی و اداری همه و همه بر این مسئله دامن میزدند.
جریان خواهان بازگشت به آرمانهای انقلاب اسلامی، شانزده سال درمقابل این روند ایستاده بود و هزینههای متعدد جهت تبدیل این مسئله به گفتمان عمومی متحمل شده بود و در سال 84 مهم ترین دغدغههای عدالتخواهان به این قرار بود:
رویکرد به عدالت، به صورت جدى بر روحیه مسئولان، دولتمردان پرتو افکند. فاصله دولت مردان با طبقات ضعیف کم شد. سادهزیستى و مردمگرایى بهک اصل بدل شد. و سفرهاى استانى به عنوان یک پارامتر مهم به میان آمد. اما تسری شعار عدالت به برنامهها و ساختارهای تصمیم گیری مبتنی بر این گفتمان صورت نگرفت و اقدام جدی برای تدوین مبانی نظری عدالت و تسری آن به حوزههای تخصصی صورت نگرفت.
سیاست خارجی با تکیه بر استقلال ملى و حفظ عزت ملت ایران،بدون انفعال در عرصه بینالمللى شکل گرفت و از لحاظ انعکاس بینالمللى، کشور از یک عزت کمسابقه برخوردار شد. بسیج افکار عمومی مردم جهان با تکرار مواضع انقلاب و اما خمینی در مقابله با نظام سلطه و استکبار جهانی صورت پذیرفت. و دکترین ذلیلانه تنش زدایی جای خود را به نگاه عزتمند تهدید زدایی داد. ما در کنار این موارد اصرار و پافشاری افسار گسیخته بر رابطه با آمریکا و نیز تحرکات دیپلماتیک با مصر و لیبی بدون توجه به مبانی ارزشی مردم و اصول مشخص شده به وسیله امام و رهبری از نقاط تیره و هم چنین در اقدامات دیپلماتیک در عرصه جهان اسلام ضعفهایی به چشم میآمد.
در عرصه فرهنگی آشفتگی رسانهای متوقف شد، اما بر خلاف انتظار نقش
آفرینی جدی - چه در سیاست گذاریها و چه در برنامههای خرد- اگر واقع
بینانه بخواهیم بنگریم اقدام جدی در عرصه فرهنگ صورت نگرفت. و مدیریت
فرهنگی نتوانست یا نخواست از نخبگان فرهنگ و هنر انقلابی تغذیه شود.
در
حوزه گردش نخبگان حلقه بسته مدیران شکسته شد و دولت نشان داد که بر جوان
گرایی و گردش نخبگان اصرار دارد. اما از بسیاری از نخبگان انقلابی استفاده
نگردید و مشاورههای آنان نیز در بسیاری تصمیم گیریها دخیل نشد. مشاییها
و کردانها و محصولیها، طرح مشاورین جوان این گفتمان را تقلیل داد و
دایره بستهای شکل گرفت که اصول گرایی را در چند نفر تقلیل داد.
معضل عدم پاسخگو بودن مسئولان در این دوره نیز مانند دهههای گذشته حل نشده باقی ماند و موج تهمت و تخریب علیه دولت نهم نیز بهانهای برای دولت مردان برای عدم تمکین به انقادات سازنده فراهم ساخت و کما فی السابق بر دهان متملقین خاک پاشیده نشد.
در مورد ولایت پذیری بسیاری از تعارضهای آشکار با منویات رهبری که در
دولتهای پیشین بود از بین رفت، اما در مواردی نیز بر اقداماتی در غیر از
جهت فرمایشات مقام عظمای ولایت پافشاری شد.
عدم انتخاب حزبی رییس جمهور
و و نپذیرفتن دموکراسی نخبگی حزب گرا از جانب دستگاههای تصمیم ساز دولت
از نکات مثبت بود. اما بده بستانهای جناحی و تشکیل جریانهای دولت ساخته
نظیر دولتهای پیشین متوقف نگردید.
عزم راسخ آغازین برای مبارزه با
مفاسد اقتصادی با تسامحها و مصلحت اندیشیهای مختلف در لای چرخ دندههای
دیوان سالاری فاسدماند و بحث مافیای نفت یا مبارزه با مفسدین کلان، برون
داد جدی درخور توجه نداشت.
عزم بر کار و تلاش بىوقفه براى خدمت، نشاط و تحرک و فعالیت متراک و ترمیم روحیهها، انگیزهمندى و تحرک و علاقه در جوانها و امید دادن به مردم و پایبندى به خدمت، شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال حق در قبال مسائل جهانى، مثل مسائل داخلى یکی دیگر از شاخصههای مهم این چهار سال بود، اما نداشتن نظام جدی تصمیم سازی و ارتباط با نخبگان فکری و فرهنگی انقلابی و نه سیاسی، آن را از ثمر دادن بیشتر بازداشت.
به امید ظهور عدالت گستر گیتی