وبلاگ خبری جلسات هفتگی جبهه حامیان ولایت

آدرس دفتر مرکزی : تهران - میدان انقلاب اسلامی - جنب سینما بهمن - پلاک 32

وبلاگ خبری جلسات هفتگی جبهه حامیان ولایت

آدرس دفتر مرکزی : تهران - میدان انقلاب اسلامی - جنب سینما بهمن - پلاک 32

ناگفته های مهم قالیباف

آنچه می خوانید مصاحبه محمد باقر قالیباف با سالنامه روزنامه اعتماد است.شهردار تهران در این مصاحبه به سوالات بسیاری از حوادث کوی دانشگاه و خوابگاه طرشت گرفته تا مسائل شهرداری تهران پاسخ گفته است. متن کامل این مصاحبه را بخوانید:


-سردار قالیباف در یک تغییر سریع تبدیل شد به قالیباف شهردار و انتظار دارید مردم به این تغییرها ایمان بیاورند؟


سوال من این است که آیا تقابلی ذاتی بین سردار بودن و مدنی بودن وجود دارد؟ متاسفانه فضای تبلیغات منفی و عملیات روانی که علیه من در سال های گذشته وجود داشت، هنوز هم وجود دارد. من در دوره یی سردار قالیباف بودم و به لحظه لحظه سردار بودنم افتخار می کنم. افتخار می کنم در زمانی که باید برای دفاع از کشور عمل می کردم غفلت و کوتاهی نکردم. فکر نمی کنم جنگیدن برای دفاع از کیان کشورم یک افتخار نباشد. همه جای دنیا این مباحث ارزش مثبت تلقی می شود. در همین امریکا هر کسی که در زمان جنگ ویتنام ـ که خب هیچ کس حتی امریکایی ها هم آن را جنگ درستی نمی دانند ـ خوب عمل نکرده باشد یک امتیاز منفی بزرگ دریافت می کند به گونه یی که دیگر ارتقا به مقامات بالا تقریباً برایش غیرممکن می شود. حالا من در ایران برای حضورم در میدان جنگ باید تاوان پس بدهم. من مهم نیستم اما آیا برخورد با قهرمان های دفاع مقدس به این شکل درست است؟ بعد از جنگ هم هشت سال همه امکانات نیروهای مسلح را در عرصه سازندگی به کار گرفتم. امروز وقتی به منطقه فتح المبین نگاه می کنم و می بینم بخشی از عمرم را گذاشتم به پای سد کرخه، افتخار می کنم یا پروژه لوله گاز کردستان و همدان و قزوین را اجرا کردم، به آن افتخار می کنم. چرا به کارون 3، راه آهن سرخس و اتوبان ساوه افتخار نکنم؟

-سرداری در دوره نیروی انتظامی.... نیروی انتظامی را پس از رویکرد منفی تحویل گرفتم که در جامعه به وجود آمده بود. آنجا را پس از حوادث کوی دانشگاه تحویل گرفتم. وقتی از این مجموعه خداحافظی کردم، شاید یکی از مدافعان جدی من ،دانشجوها و مردم بودند. حتماً به دوران حضورم در نیروی انتظامی افتخار می کنم. من در نیروی انتظامی نگاه اجتماعی به مقوله امنیت را بنیان گذاشتم. پلیس در این دوره جامعه محور عمل کرد و تقابلی بین سرداری و اجتماعی بودن نمی بینم. من در پلیس با کف جامعه در ارتباط بودم و می توانم ادعا کنم یکی از کسانی هستم که آشنایی خوبی با مسائل اجتماعی دارم چون هم در پلیس و هم شهرداری با مسائل اجتماعی در ارتباط بودم. -در صفحه عملکرد شما چند نقطه سیاه وجود دارد که منتقدان تان از همین طریق شما را مورد نقد جدی قرار می دهند. اگر مردم بخواهند به اینها توجه نکنند، راهی ندارند جز اینکه تصور کنند قالیباف هم تغییر کرده است. افرادی که این حرف ها را می زنند دقیقاً خودشان یکجانبه گرا هستند. برخی از سیاسیونی که بداخلاقی می کنند، سردار بودن را به گونه یی تلقین می کنند که اینها پادگانی هستند، فکر ندارند، نظر جمعی را قبول ندارند، مشورت را نمی پذیرند. -این طور نبوده؟ من موافقم مردم قضاوت کنند. روزی که من وارد نیروی انتظامی شدم با روزی که از آنجا خداحافظی کردم، شرایط نیروی انتظامی در افکار دانشجویان، خبرنگاران، مردم و حتی مجرمان یکی بود؟ پس کدام لکه سیاه؟ این مایه افتخار من است. چه کسی می تواند کتمان کند که با آن شرایط بد، وقتی به پلیس رفتم در همان شش ماه اول نخستین نشست پلیس و دانشگاه را گذاشتم. همه کسانی که احساس می کردند به پلیس انتقادات جدی دارند، در آن جلسه 40 نفره آمدند و با هم حرف زدیم. -برخی معتقدند برخی از رفتارهای شما در نیروی انتظامی ژست های روشنفکرنمای آقای قالیباف بوده تا از سر باور و اعتقاد. اشکال ندارد. حتماً برخی افراد دستگاه باورسنج دارند و می توانند باور افراد را سنجیده و بگویند چه رفتارهایی از روی باور بوده و چه رفتارهایی ژست. رویکرد جالبی است که برای رد کردن عملکرد یک نفر می توانند بگویند چون کارهای خوبش از روی باور نبوده پس ارزشی ندارد. شما حوادث دانشگاه را در سال 78 و در یک شب نگاه کنید. پیش از اینکه من به نیروی انتظامی بیایم، در کوی دانشگاه چه اتفاقی افتاد؟ وقتی هم که در دوره اصلاحات در سال 82 به مدت 20 روز تنش های خیابانی بود. در این دوره که من رئیس نیروی انتظامی بودم آیا حوادث سال 78 تکرار شد؟ آیا دانشجوها علیه من شعار دادند؟ من سوال می کنم...
-اصلاح طلب ها هم دقیقاً به همین اتفاق ها... نه بگذارید من سوال کنم. من این خبر را برای اولین بار به شما می دهم. به شرطی که دقیق درج کنید. شما از خود اصلاح طلب ها سوال کنید. از وزیر علوم و وزیر کشور سوال کنید که آیا قالیباف در شورای عالی امنیت ملی کشور از دانشجویان بیشتر دفاع کرد یا آنها بیشتر دفاع کردند؟ -همان آرای اصلاح طلبی که امیدوار هستید خرداد سال دیگر به صندوق رای شما ریخته شود، این ایراد را وارد می کند که در آن سال قالیباف آن طرف میدان بود و ما این طرف میدان. آن طرف میدان از نگاه نسل سوم یعنی اقتدارگرا و این طرف میدان یعنی دموکراسی و... دو موضوع را جدا کنیم که خلط مبحث نشود. به هر حال پلیس مسوول تامین نظم در کشور است. طبیعتاً پلیس باید در برابر هر کسی که می خواهد قانون شکنی کند، بایستد. این عین دموکراسی و آزادی و منطق است. اگر می دیدیم می خواهند مزاحمتی درست کنند و شهر را به آشوب بکشند، حتماً جلوشان می ایستادم و محکم هم می ایستادم. برایم هم فرقی نمی کرد کسی که به خاطر آشوب جلویش می ایستم به تعبیر آن دوران، لباس شخصی ها یا افراد دیگری هستند. در مقابل هر بی انضباطی ایستادم. این مبحث اول و موضوع دوم هم اینکه باید برای حل یک ناآرامی که ریشه در مسائل سیاسی دارد باید چه تدابیری را اتخاذ کرد؟ -اما مردم شک دارند رویارویی شما با لباس شخصی های آن طرف میدان و دانشجوهای این طرف میدان یکسان بود. بگذارید اسم نبرم. همگی می دانند من در جلسه های آن روزها مدافع دانشجوها بودم. دوستان تحکیم وحدت... -سوال همین جاست. شما در آن جلسه یی که با آقای معین وزیر علوم، ظریفیان معاون وزیر علوم، آقای فرجی دانا رئیس دانشگاه تهران، یونسی وزیر اطلاعات و آقای موسوی لاری وزیر کشور داشتید، مدافع تحکیم وحدت بودید؟ بله، من روشن می گویم. امیدوارم دوستان اصلاح طلب هم به یاد بیاورند و ابراز فراموشی نکنند. من تنها کسی بودم که در آن جلسه تلاش کردم و گفتم حتماً مجوز تجمع در دانشگاه تهران را به تحکیم وحدت بدهیم. -اما سال های متمادی روایات متفاوتی برای دانشجوها نقل شده است و امروز روایت شما. خب امروز از آنها سوال کنید. من تاکنون در این باره صحبت نکرده بودم. اما حالا شما می خواهید حقیقت آن ماجرا را بدانید و این حقیقت ماجراهای سال 82 است. -یعنی رهبران اصلاحات در این سال ها به دانشجو حرفی به دروغ گفتند. من نمی خواهم وارد این بحث بشوم. دوستان خودشان خوب می دانند که اگر بنا باشد وارد این مباحث شویم، من حرف برای گفتن زیاد دارم آن هم حرف هایی با مستندات قوی و سند و مدرک. خودشان هم خوب می دانند. -شما مخالف نبودید؟ پس چه کسی در آن جلسه با دریافت مجوز تحکیم مخالفت کرد؟ من به صراحت می گویم همگی مخالف دادن مجوز تجمع به دانشجو ها بودند. بگذارید به صراحت بگویم من تنها موافق آن جلسه بودم. -آقای قالیباف چطور پلیس با تجمع موافقت می کند؟ این با ذات سردار بودن شما منافات نداشت؟ من موافقت می کنم چون معتقدم هر گروه سیاسی و هر گروه دانشجویی سیاسی که در دانشگاه حق فعالیت دارد، باید وقتی به طور قانونی درخواست مجوز می کند، ما این مجوز را به آنها بدهیم. چرا مجوز ندهیم؟ این را قانون اساسی کشور می گوید. -حتی گروهی مانند تحکیم وحدت که در آن دوران از سوی اقتدارگراها متهم به قانون شکنی بودند؟ باید مجوز بدهیم. به هر گروه قانونی؛ تحکیم، بسیج، انجمن دانشجویی و هر تشکل قانونی که برای تجمع در دانشگاه مجوز می خواهد. چه استدلال قانونی برای ندادن مجوز داریم؟ البته همین قانون احزاب هم می گوید آن گروه باید مسوولیت تجمع را بپذیرد. باید معلوم باشد تریبونش کجاست؟ سخنران هایش چه کسانی هستند؟ مسوول تریبون چه کسی است؟ -این به اندیشه های فرمانده نیروی انتظامی به لحاظ شخصیت حقوقی در ایران شباهتی ندارد. اما واقعیت چیز دیگری بود. دوستان اصلاح طلب دولتی مخالف بودند. من در آن جلسه چند بار گفتم وقتی تشکل درست کردیم باید مجوز تجمع را هم بدهیم. -چطور ممکن است اصلاح طلبانی مانند معین و موسوی لاری مخالف تجمع تحکیم آن هم در آن شرایط سیاسی باشند؟ آنها مخالف بودند. می گفتند اگر تو به اینها مجوز بدهی، بعد معلوم نیست این دانشجوها چه کار می کنند. به همین دلیل به جد مخالف تجمع های دانشجویی در آن روزها بودند. اما من پرسیدم بعد معلوم نیست یعنی چی؟ به هر حال کمیسیون احزاب برای تجمع ها یک فرمت مشخص دارد. مسوول آن تشکل می آید این فرم را پر و پایش را امضا می کند، به من پلیس و رئیس دانشگاه تعهد می دهد و بعد هم در چارچوب قانونی تجمعش را برگزار می کند. پاسخ من به دوستان دولتی روشن بود؛ قانون را رعایت کنیم. تجمع بدون مجوز خلاف قانون است اما کسی حق ندارد از من قالیباف انتظار داشته باشد به یک تشکیلات قانونی با استدلال غیرقانونی مجوز تجمع ندهم. -شما امروز می گویید تحکیم وحدت با دفاعیات و حمایت شما در مقابل مخالفت آقای معین و موسوی لاری مجوز تجمع گرفت؟ من در آن جلسه به دوستان گفتم شما که به گروهی قانونی مجوز نمی دهید، باعث می شوید آنها تجمع غیرقانونی کنند. -آن زمان آقای معین و دولت اصلاحات تحکیم وحدت را قانونی می شناخت؟ بله همین طور است. در آن زمان دو طیف بودند طیف شیراز و علامه که هر دو را قانونی می دانستیم. -آقای قالیباف، شما امروز حرف هایی زدید که پنج سال تصویر متفاوتی با 180 درجه انحراف از آن روایت می شد. پس چرا در تمام این دوران سکوت کردید تا جایی که با همین تصاویر، دانشجو به شما شعار پینوشه می داد؟ نه، هیچ کس در تهران هیچ وقت در برابر من به عنوان فرمانده پلیس شعاری نداد. همه به خاطر دارند که در بحرانی ترین شرایط من در جمع دانشجوها حضور پیدا کردم و آنها را آرام کردم. فراموش نکردید که در کوی دانشگاه، مردم رئیس دانشگاه را نپذیرفتند اما سردار طلایی را به نمایندگی از طرف پلیس پذیرفتند. دانشجوها از طلایی استقبال کردند، اما از رئیس دانشگاه استقبال نکردند. مگر این طور نبود؟ از بچه های کوی دانشگاه بپرسید. شما هم که خبرنگار بودید.
-اما همان دوستان از جلسه یی روایت می کنند که با حضور آقای موسوی لاری و یونسی بر سر موضوع مجوز ورود پلیس به دانشگاه بسیار بحث می شود. آنجا اصلاح طلبان با این ماجرا مخالفت می کنند یا فشار شما بوده برای موافقت با این موضوع. اگر محرمانه است و نمی خواهید وارد شوید، بگذریم. نه، من می خواهم این موضوع را بگویم. آن زمان ورود پلیس به دانشگاه مجوز می خواست، درست است؟ این مجوز را چه کسی به پلیس می داد؟ شورای عالی امنیت ملی کشور. من که عضو این شورا نبودم. دوستانی که الان این حرف ها را می زنند، آن روز عضو شورای عالی امنیت ملی کشوربودند. چه کسی به آنها برای این دستور فشار آورد؟ من که بیرون از این شورا بودم. اکثریت آن شورا که این دوستان بودند و هر کس هم یک رای داشت. رئیس آن شورا هم که آقای روحانی بود. دوستان اصلاح طلب عضو شورای عالی امنیت کشور بودند؛ من که عضو نبودم. آنها مجوز ورود پلیس به دانشگاه را دادند. -یعنی قالیباف مخالف ورود به دانشگاه بود و اصلاح طلبان موافق؟ من نمی گویم آنها تصمیم اشتباهی گرفتند یا نه، اما به هر حال تصمیم ورود پلیس به دانشگاه را همین دوستان اصلاح طلب گرفتند.
-قالیباف از طرف اصلاح طلبان مجوز ورود به دانشگاه را گرفت؟ امروز نباید بیایند و بگویند قالیباف رفت و نیروهایش را توی دانشگاه ریخت. البته من این موضوع را مدیریت کردم و با دانشجوها برخورد تندی نکردم تا جایی که دانشجوها از من استقبال کردند. آنها اجازه دادند پلیس به دانشگاه برود و برخورد کند اما قالیباف بود که اجازه نداد با دانشجوی این مملکت برخورد شود. -چرا؟ شما از بالا دستور برخورد با دانشجو را گرفته بودید. می توانستید این کار را بکنید. روحیه سرداری من که این روزها به عنوان یک پارامتر منفی از آن یاد می کنند، مانع شد تا بخواهیم به خودمان این اجازه را بدهیم که با فرزندان همین مردم برخورد کنیم. ما هم مثل همین ها در دانشگاه و بسیج و جبهه بزرگ شدیم. ما سردارها به معنایی که توی ذهن برخی از این آقایان هست که می گویند سرداری یعنی خشونت، نبودیم. سابقه برخی از همین آقایان را بروید نگاه کنید. -یعنی چی؟ ببینید برخی از همین آقایان که این حرف ها را علیه ما می زنند، قبلاً خودشان کجا بودند و چه کار می کردند؟ من با وجود اینکه مجوز های لازم را داشتم اما ضرورت ندیدم به این نوع رفتارها، دانشجو با من کنار آمد و هیچ اتفاقی نیفتاد. -پس قالیباف تمام آن شایعات چندساله را امشب تکذیب می کند؟ همه را به شدت رد می کنم.
- چرا پنج سال سکوت کردید؟ خب به دلایلی نخواسته بودم تا به امروز این حرف ها را بزنم. بعضی اوقات برخی ها حرف هایی می زنند که انسان مجبور به بازگو کردن حقایقی می شود که تمام اسنادش هم مکتوب موجود است. البته یک بار خیلی کلی این حرف ها را در دانشکده فنی دانشگاه تهران برای دانشجوها بازگو کردم. -این طور که شما تعریف می کنید، دستوری که از بالا به شما ابلاغ شده همانند دستوری است که تیر 78 به آقای نظری و لطفیان ابلاغ شد. چطور آنها به عنوان فرمانده نیروی انتظامی از دستور مافوق اطاعت می کنند و شما سرپیچی می کنید؟ دستور از بالا یعنی چی؟ یعنی می گویید شورای عالی امنیت ملی ٌکشور؟ درست است این شورا یک دستوری می دهد اما من فرمانده پلیس هستم و من باید تصمیم بگیرم چطور ماجرا را مدیریت کنم. من یک انسان هستم و به اصول دموکراسی پایبند. بله اگر من هم می خواستم تنها اطاعت امر کنم و ماجرا را مدیریت نکنم که حوادث تیر 78 دوباره تکرار می شد اما مدیر همین جاست که نه در شعار دادن های اصلاح طلبی بلکه در اجرا و عمل اعتقاد قلبی و واقعی اش را به اصول جامعه مدنی نشان می دهد. قضاوت با مردم و دانشجویان و نخبگان.
-آقای قالیباف، شما خودتان را نه اصولگرا می دانید نه اصلاح طلب. اما این رویکرد در سیاست عملی نیست. یک کابینه و مجلس داریم که یا اصلاح طلب است یا اصولگرا. در سپهر سیاسی ایران رفتار شما معنی ندارد. در شرایطی که تقسیم بندی های سیاسی در ایران به چپ و راست می رسد، من یک راست یا چپ نیستم. خودم را یک اصولگرا می دانم اما برخی اصولگرایی را به اردوگاه راست سابق تعبیر می کنند. مشکل وقتی شروع شد که جریان های سیاسی به دو گروه تغییر پیدا کردند و اسم هایشان را تغییر دادند؛ راست ها شدند اصولگرا و چپ ها شدند اصلاح طلب. من تعویض چنین تابلوهایی را قبول ندارم. اصولگرایی یک موضوع فراگیر است و یک اصولگرای واقعی مگر می شود اصلاح طلب نباشد. اصلاح طلبی در ذات هر انقلاب و حرکت سیاسی وجود دارد. طبیعی است که من متعلق به اردوگاه اصولگرایی هستم اما اصولگرایی که برخاسته از آرمان های امام است و در ذات خودش اصلاح طلبی دارد. اصلاح طلبی به این معنا که تغییرات را نسبت به مسائل روزی که در جامعه پیش می آید، بپذیرد. لذا با تعبیرات امروزی، اصولگرایی هستم که باورهای اصلاح طلبی دارم و روند کارم هم تاکنون نشان داده به این نگاه پایبند بودم و به آن عمل کردم. -اصولگرای اصلاح طلبی را برای اولین بار مقام معظم رهبری مطرح کردند. چطور است که بین این همه فعال سیاسی تنها محمدباقر قالیباف است که حرف ایشان را گوش می دهد و اصولگرای اصلاح طلب را تشکیل می دهد. من اولین بار لفظ اصولگرای اصلاح طلب را در سال 84 مطرح کردم. -قبل از اینکه مقام معظم رهبری از این واژه استفاده کنند؟ مقام معظم رهبری در طول دوران رهبری شان نسبت به جریان های مختلف و مفاهیم گوناگون تبیین هایی داشتند که بنده اولین بار در مصاحبه یی اعلام کردم تقابل اصلاح طلبی و اصولگرایی را قبول ندارم و بین این مفاهیم پیوند وجود دارد، البته به خاطر این دیدگاه مورد شماتت عده زیادی قرار گرفتم اما مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان همین تعبیر اصولگرایی اصلاح طلبانه را به کار بردند و این فضا کمی آرام تر شد.
-حالا این صورت مساله را از انتها به ابتدا بخوانیم. مگر می شود اصلاح طلبی باشد که در ذات خود اصولگرایی را نداشته باشد؟ اگر اصلاح طلبی در رویکرد اصلاح طلبانه خود مبانی را از دست بدهد، دیگر اصلاح طلب نیست. -پس برای قالیباف فرقی ندارد از این پس او را اصلاح طلب اصولگرا بنامند؟ نه، ایرادی ندارد. این را تفکر، ایمان و یک باور می دانم، چه اصولگرای اصلاح طلب و چه اصلاح طلب اصولگرا، در عمل هم هر دو یکی هستند. به معنای چپ و راستی که این روزها در فضای سیاسی است، من خودم را یک عملگرا می دانم.
-شما می گویید باید مبانی علم سیاست را تغییر دهیم. در هر نظام سیاسی یک دسته بندی واضح داریم. همه نیروهای سیاسی در یکی از این دسته بندی ها قرار می گیرند؛ راست یا چپ. حالا باید شما را به عنوان اولین چهره سیاسی دنیا بشناسیم که می گوید نه راست می تواند ظرفیت من را داشته باشد نه چپ. این تعبیر شما، تعبیر درستی نیست. کسانی که تفکرات سیاسی مشخصی دارند، در عرصه اجرا هم باید مدیران کارآمدی باشند. مدیر کارآمد یک مدیر عملگرا است. وعده هایی که بر اساس مبانی که قبول دارد، ارائه داده در سطح جامعه عینیت می بخشد. در غیر این صورت یا خودش فرد ضعیفی است یا مبانی فکری او دارای اشکال است. این هم که بگوییم به جز چپ و راست رویکرد دیگری نمی توانیم داشته باشیم تفکر مخربی است. دو قطبی کردن جامعه و عرصه سیاست به این شکل و مرزبندی های متصلب کار را سخت می کند.
-نمی شود شما راست باشید و عملگرا. نه، گفتم راست به معنای جناح سیاسی کنونی را نمی پسندم. -با این تفاسیر با بحران اعتماد مواجه نمی شوید؟ نه اصلاح طلب به شما اعتماد دارد نه اصولگرا. برای من مهم نیست. راست و چپ در عرصه سیاسی به دو بخش تقسیم می شوند؛ یکی بدنه سیاسی و دیگری بدنه اجتماعی کشور. ممکن است نخبگان سیاسی با من اختلاف داشته باشند اما بعید می دانم بدنه اجتماعی این دو طیف با این تعریف مشکل داشته باشند چون در عرصه فعالیت های سیاسی و اجتماعی به راحتی توانستم با مردم ارتباط برقرار کنم و این را می توانید از آنها بپرسید. البته اگر رویکرد اصولگرایی اصلاح طلبانه درست تبیین شود حتی قابلیت جذب بخش زیادی از نیروهای سیاسی را هم دارد؛ نیروهایی که آنها هم از تقابل دائمی چپ و راست خسته اند. -این بخش توده است. اما امروز آغاز فعالیت های سیاسی شما است و شما سال های آینده هر سمتی را که بگیرید، مجبور هستید با ساختار سیاسی مشخصی کار کنید. با این مشکل مواجه خواهید شد که نه اصلاح طلب ها به ساختار شما اعتماد داشته باشند تا وارد آن شوند نه اصولگرایان. فکر می کنید در کشور آنقدر سیاستمدار داریم که همفکر شما باشند؟ در اداره کشور طی 30 سال گذشته عمدتاً قدرت در دست گروه های خاصی جابه جا شده و در این سال ها در برخی زمینه ها خروجی های مناسبی از رفتارهای سیاسی آنها نمی بینیم. اما فکر می کنم بدنه جدیدی مخصوصاً در نسل دوم و سوم انقلاب شکل گرفته که می تواند بستر ساختار مورد نظر من باشد. حرف من این است؛ چپ و راست قابلیت پوشش همه نیروهای سیاسی به خصوص تفکرات جدید را از یک طرف و قابلیت و توان پاسخگویی به نیازهای جامعه را از طرف دیگر ندارند. -اما این شائبه مطرح می شود که قالیباف می خواهد تکرار تاریخ کند و مانند چهره هایی نظیر هاشمی رفسنجانی با حرکت روی یک خط بینابین در هر برهه که صلاح دید، به سمت یکی از دو جناح چرخش و از دیالوگ فراتر از چپ و راست استفاده کند. این طوری نگاه نمی کنم. در حرکت های سیاسی و اجرایی من هم هیچ گاه ندیدید حرکت سینوسی داشته باشم و بنا بر مصلحت چرخش این طرفی داشته باشم یا آن طرفی چون برای حرکتم مبانی محکم دارم. اما معتقدم الزاماً یک جناح همیشه درست نمی گوید و همیشه حق با آنها نیست. یکی از مشکلات در سیاست ایران این است که وقتی افراد در اردوگاه خود قرار می گیرند رقبای خود را همیشه محکوم می کنند و همیشه به خود حق می دهند. اما این گونه نیست. یکی از اشکالاتی که سبب شده احزاب نتوانند بین مردم جا باز کنند و به آنها اعتماد کنند، این است که یک حزب نمی خواهد گاهی بپذیرد اشتباه کرده و حق با رقیب است. بسیار بد است. -ایرادی که به اصولگراها وارد است این است که رقابت نمی کنند بلکه هدف نزاع برای نابودی حریف است. این ایراد تنها مختص اصولگرایان نیست. هر دو جناح چنین رویکرد مخربی را دارند. برخی عرصه را آنقدر تنگ می گیرند که خیلی ها را نمی خواهند در دایره خود قرار دهند. معتقدم یکی از ویژگی های امام این بود که دایره شان خیلی وسیع بود و همه مردم را متعلق به نظام و کشور می دانستند. اینکه بخواهیم این دایره را آنقدر تنگ بگیریم و کسی را راه ندهیم، قبول ندارم. معتقدم اصولگرای واقعی کسی است که وقتی اشتباه کرد، بپذیرد و وقتی اردوگاه مقابل حرف حقی زد، پذیرای آن باشد. متاسفانه چنین اتفاقی نمی افتد. اشکالات جریانات سیاسی این است که می خواهند به هر قیمتی به قدرت برسند. حال آنکه با چه مبانی سازگاری دارد که به هر قیمتی و با هر وسیله یی به هدف خودش برسد؟ ولو اینکه قدرت باشد حتی اگر با نیت خیر به سمت قدرت برود. -معتقد هستید حق همیشه نه با راست است نه با چپ. پس با دو صحنه جدال روبه رو می شوید. فکر می کنید در ساختار سیاسی ایران پیروز می شوید؟ حقیقت را بپذیریم حتی اگر از طرف رقیب باشد. چه ایرادی دارد. خب این طور که شما می گویید زحمت مان بیشتر می شود اما مهم این است که مبانی درست باشد. -ادبیات جدید شما می طلبد در بدنه سیاسی کشور یک ساختار جدید شکل بدهید. ساختارهای کنونی سیاست ایران چنین چیزی را برنمی تابد. می خواهید به سمت شکل دهی یک ساختار متفاوت قدم بردارید؟ بله، طبیعتاً این طوری است و باید به سمت شکل دهی یک حزب حرکت کنیم و حرکت هم کرده ایم تا ایده های خود را کاملاً منسجم و به صورت یک حزب یا جمعیت به جامعه معرفی کنیم. این موضوع از برنامه های جدی من در آینده است. -یعنی قالیباف تصمیم دارد به تدریج چراغ ها را روشن کند و با مواضع شفاف و ساختار حزبی در عرصه سیاسی به فعالیت ادامه دهد؟ یکی از ویژگی های من شفاف بودنم است و خیلی وقت ها در عالم سیاست به من می گویند خیلی راست نگو، موردی نیست که مواضعم را شفاف مطرح نکرده باشم. -پس به حزب اعتقاد دارید. اما سال گذشته گفتید به حزب اعتقاد ندارم چون در ساختار ایران نمی توان حزب تشکیل داد. دو موضوع را با هم اشتباه نکنید. در اینکه کار حزبی یک ضرورت است، شکی نیست. اما اینکه آیا حزب در جامعه امروز ایران تاثیرگذار است یا نه، پاسخ متفاوتی وجود دارد. متاسفانه دلیل اینکه مردم به جریانات حزبی باور ندارند و اعتماد نمی کنند، به خاطر تاثیرگذاری برخی از افراد است. -چهره های سیاسی ایران را عامل ناکارآمدی حزب می دانید؟ به هر حال در انتخابات آتی این افراد هستند که تاثیرگذارند نه احزاب. حتی احزاب با انتخاب افراد است که حزب شان را مطرح می کنند. پس حزب خوب است اما در جامعه ما تاثیرگذار نیست. تا زمان اثرگذاری حزب در ایران زمان خواهد برد. جامعه ایرانی سابقه سیاسی روشن در فعالیت حزبی ندارد و زمان می برد و همه باید این هزینه را پرداخت کنند. -پس چرا می خواهید حزب تشکیل دهید. تا مردم قبولش کنند، زمان می برد و این حزب به کار شما برای انتخابات آتی نخواهد آمد. طبیعتاً مردم من را بیشتر از تشکیلاتم می شناسند. اما به عنوان فردی که در جامعه شناخته شده هستم، تلاش می کنم کار تشکیلاتی را به جامعه معرفی کنم تا مردم آن را باور کنند.
-یعنی حزب شما اعتبارش را از شخص شما می گیرد نه مبانی و مرامنامه؟ با کار حزبی تلاش می کنیم مردم حزب را بپذیرند. الان هم بخشی از مقدمات تشکیلات حزب را انجام دادیم و کار تا مراحلی هم پیش رفته است. اساسنامه و مرامنامه را به کمیسیون ماده 10 احزاب دادیم و جلساتی تشکیل شده است و تاییدیه را گرفته ایم و در واقع شورای مرکزی و مراحل نهایی را طی می کنیم. به هر حال نزدیک به دو سال است که کار را شروع کرده ایم.
-اما هنوز که اعلام رسمی نشده است. در حزب آقای قالیباف اصلاح طلب ها هم عضویت دارند؟ بعد از اینکه مجوز فعالیت را بدهند، اعلام رسمی می کنیم. بله با همان نگاه اصولگرای اصلاح طلب به یقین عده یی اصلاح طلب هم به ما خواهند پیوست.
-اصلاح طلب اصولگرا؟ من تصور می کنم رویکرد ما قابلیت جذب نیروهای زیادی از هر دو طیف را دارد. اصولگرایان اصلاح طلب و اصلاح طلب های اصولگرا. چنین نیروهایی فراوان هستند و فضای جدیدی برای کار و عمل سیاسی فراهم می شود. -با این اوصاف کاندیدای ریاست جمهوری می شوید؟ شرایط انتخابات دوره دهم پیچیده شده است. نیمه اول اسفند را پشت سر گذاشتیم و تایید می کنید که جبهه بندی سیاسی و رقبای اصلی مشخص نیستند و شکل واقعی خود را نگرفته؛ انتظار می رود این بازی به فروردین موکول شود، من هم دنبال تجزیه و تحلیل شرایط هستم و تصمیم گیری قطعی نکردم. -منتظر اعلام نظر میرحسین هستید یا اینکه منتظرید جناح های اصولگرا به شما اقبال نشان دهند؟ اصلاً، تصمیم نهایی ام را به این پارامترها وابسته نمی کنم. به عنوان یک فرد سیاسی در حال رصد کردن شرایط جامعه هستم. در حال تصمیم گیری برای خودم هستم آن هم با یک عقلانیت و تدبیر که شرایط چگونه فراهم شود و منتظر آمدن یا نیامدن کسی نیستم. -فرض اینکه فروردین اعلام رسمی کاندیداتوری کنید، دو ماهه می خواهید برنامه پیشنهادی تان را ارائه کنید و مردم تصمیم بگیرند. نمی دانم کسان دیگری که در معرض کاندیداتوری هستند، چه کردند اما برای اولین بار در این گفت وگو اعلام می کنم برنامه مدون و روشن پنج ساله را برای اداره دولت در حوزه های مختلف تنظیم کردم و اگر قرار بر آمدن شد، این برنامه را به اطلاع مردم می رسانم. ممکن است آنها من را برای این مسوولیت انتخاب کنند به همین دلیل پیش از اینکه خودم را در جایگاه انتخاب قرار دهم، برنامه یی را که به آن معتقدم، تدوین کردم. جزء مدیرانی هستم که هیچ گاه کاری را بدون برنامه شروع نکردم. مردم این موضوع را در نیروی انتظامی و شهرداری تایید می کنند همین الان هم برای پنج سال آینده شهرداری تهران برنامه داریم. به هر حال این طور نمی شود از روزی که کار در دولت شروع می شود به فکر تدوین برنامه باشیم چون حداقل یک سال از عمر دولت را از دست می دهیم. -برنامه چهارساله؟ دوره ریاست جمهوری چهارساله است اما برای هماهنگی برنامه های دولت با برنامه های پنج ساله کشور، زمان بندی برنامه پنج ساله است.
-مخالفان شما روی یک دیالوگ تمرکز دارند که سبد رای قالیباف زیر سبد رای احمدی نژاد است تا آرای ریزشی را جمع کند و مانع از سرازیر شدن آن به سمت اصلاح طلب ها شود. در برابر نقش سرشکن رای که به شما نسبت می دهند، سکوت کردید. به هر حال این حرف ها تحلیل های سیاسی است که تحلیلگران ارائه می کنند. اما فکر می کنم پایگاه اجتماعی که به من تعلق دارد، روشن و مشخص است که تشکیلات و ایده هایم در بخشی از جامعه که عموماً نسل سوم و دوم انقلاب هستند، ریشه دارد. حالا ممکن است بگویند من از سبد آرای احمدی نژاد یا خاتمی آرایی را جمع می کنم، این دیگر تحلیل است.
- به عبارتی مدعی هستید آرایی دارید که نه آرای خاتمی است و نه آرای حامی احمدی نژاد؟ آرایی مختص قالیباف؟ نه، به هر حال فصل مشترک و همپوشانی هایی وجود دارد. تحلیلی از رویکرد جامعه به عرصه سیاسی و سیاستمداران دارم. مردم از صف بندی های سیاسی و تنش و دعواهایی که برای سیاسیون اصل است، خسته شده اند. مردم هر دو جناح را آزمودند و کارنامه موفقی از آنها سراغ ندارند. مردم دنبال یک رویکرد متفاوت و جدی هستند که از این نام و نشان های رایج عبور کند و برای سامان دادن به یک زندگی مادی و معنوی خوب برای کشور هم برنامه شفافی داشته باشد. تلاشم این است که با رویکردی صادقانه مسائل را با مردم در میان بگذارم. می خواهم آرامش و امید را به جامعه برگردانم و توضیح دهم. آنگاه معلوم می شود سبد آرای افراد و گروه ها متفاوت از آن چیزی است که اکنون ترسیم می شود.
-با وجود خاتمی و احمدی نژاد، امیدوارید اگر کاندیدا شدید، پیروز میدان هم باشید؟ پیغام شما بودن در انتخابات است تا برد نهایی؟ هر آدم عاقلی این طور تصمیم می گیرد که اگر قرار است کاندیدا شود برای پیروزی و برد می آید.
-اما دوستان اصولگرا این طور فکر نمی کنند؛ افرادی مانند پورمحمدی حتی اگر هم کاندیدا شوند، معتقدند انشقاق نمی آورند چون برای جلوگیری از ریزش آرای مردم به سمت اصلاح طلبان می آیند. به عبارتی راه صاف کن احمدی نژاد هم می توانند باشند. (خنده) من چنین نگاهی ندارم که در یک انتخابات جمع کردن آرای ریزشی هم می تواند هدف باشد. آرای ریزشی به چه معناست؟ به این معناست که این عزیزان بخشی از پایگاه اجتماعی خود را از دست دادند و اگر بخشی از جامعه را که رویکرد مثبتی به جناح ها ندارند، جمع کنیم معلوم می شود که آماده پذیرش رویکرد جدیدی هستند. -با این اوصاف حضور شما آرایش گروه های سیاسی به ویژه در اردوگاه راست را بسیار به هم می ریزد. احتمال دارد در نهایت بردی برای شما در پی نداشته باشد و سبب شود از سوی هر دو جناح به عنوان یک «به هم زننده بازی» تعبیر شوید. ورود من به انتخابات در هر دو گروه تاثیرگذار است و مطمئنم بخشی از آرای اصلاح طلب ها متوجه من خواهد شد. اما من که نمی توانم به دلخوری دیگران توجه کنم. در مورد اینکه برای برنامه های دیگران چه اتفاقی می افتد، مسوولیتی ندارم. -با هر دو جناح باید سال های زیادی کار کرد و این ذهنیت در آینده سیاسی شما تاثیرات منفی دارد. متاسفانه برخی از جریان ها و احزاب وقتی قدرت را در دست گرفتند، بخش عمده یی از مدیران را از کار بیکار می کنند. در اصلاح طلبان دیدیم، اصولگراها هم که قدرت را در دست گرفتند، همین کار را کردند. حال آنکه من این رفتار را نمی پسندم و معتقدم تمام نیروهایی که چارچوب نظام را قبول دارند و افراد متخصصی هستند را به کار می گیرم حتی گرایش های شبیه من نداشته باشند. -اگر خاتمی برنده این انتخابات باشد و با همین نگاه از شما دعوت کند به کابینه اش بروید، حاضرید در کابینه اصلاح طلب کار کنید. روشن بگویم. واقعاً جایی که وظیفه ام باشد خدمت کنم و دعوت بشوم، حتماً می پذیرم و برایم مهم نیست این کابینه چه کابینه یی است، البته الان در شهرداری تهران هستم و اگر به عرصه انتخابات نیایم، ترجیح می دهم در شهرداری تهران بمانم چرا که این عرصه هم فضای مناسبی برای خدمت به مردم است. -به نظرتان رئیس جمهور بعدی می آید تا بحران کارآمدی نظام را رفع کند یا بحران مشروعیت را؟ اگر بخواهم خیلی صادقانه و صریح بگویم، به دلیل عدم توسعه یافتگی کشور بحران کنونی کشور، بحران مدیریت است. با این تعبیری که شما دارید، باید بگویم هر دو جریان 12 سال گذشته کشور را اداره کردند و کارنامه خوبی در این مدت ارائه نکردند. -کشور را به هر دو بحران رساندند؟ به هر حال نتوانستند مشکلات اصلی کشور را رفع کنند. ما در ایران چه مشکلی داریم؟ تورم، اشتغال، بحران مسکن و بحران در روابط بین الملل. واقعاً بعد از 12 سال که به کشور نگاه می کنیم، این بحران ها رفع شده است؟ اگر مردم ما دوباره همان حرکت 12ساله را انتخاب کنند، این تشخیص مردم است، اما نمی دانم آیا اتفاق جدی در دهه چهارم برای اینکه دهه آتی را دهه پیشرفت کنیم، وجود دارد؟ این سوالی است که هنوز پاسخ روشنی برایش وجود ندارد و پیچیدگی انتخاب دهم را بسیار حساس کرده است. -دولت خاتمی شعار توسعه سیاسی داد، در اجرا موفق نبود؟ این طور فکر نمی کنم که کشور به معنای واقعی به توسعه سیاسی رسیده باشد. -دولت احمدی نژاد هم شعار توسعه اقتصادی داد و وضعیت امروز کشور این طور است. به همین خاطر می گویم در 12 سال گذشته، کشور نتوانست به جایگاه قابل قبولی برسد. -با این اوصاف رئیس جمهور بعدی چه شعاری باید بدهد؟
من هم همین را می گویم. مردم ما باید به این موضوع دقت کنند که اگر بخواهیم با همان روش و نگاه 12 سال گذشته ادامه بدهیم، به نظر می رسد به نفع شان نباشد و کشور به مراحل بغرنج تری برسد. متاسفانه هر دو رئیس جمهور نگاه یکجانبه به توسعه داشتند که نگاه غلطی است. توسعه باید همه جانبه باشد اما در عین حال باید این توجه را می کردند که مشکلات جامعه هم در کجاست. امروز موضوعات اقتصادی مهم ترین دغدغه مردم است و باید این گام را ابتدا برداشت. اما در عرصه سیاسی و به خصوص روابط بین الملل یا در عرصه سیاست داخلی ایجاد آرامش و جلوگیری از تنش ها بسیار مهم هست. اگر کشور در آغاز دهه چهارم و با انتخابات دهم نتواند در عرصه داخلی و عرصه بین المللی به آرامشی دست یابد، حتماً نمی تواند در عرصه اقتصادی گام جدی بردارد. این دغدغه جدی است که در ذهن من است و به همین دلیل تاکید دارم دولت دهم باید این دغدغه ها را برطرف کند؛ آنچه تاکنون برای مردم سخت و گران تمام شده است.
-دولت هاشمی از این انتقادهای شما مستثنی است؟
نه، علت اینکه 12 سال می گویم دو تفکر عمده یی است که امروز در صحنه انتخابات دهم هستند، بازمانده های همان 12 سال هستند. انتقاد به دولت سازندگی هم به جای خودش باقی است. شاید بعضی از اشکالات امروز ریشه در آن دوره هم داشته باشد. دو تفکر که 12 سال کشور را اداره کردند، امروز می خواهند در عرصه انتخابات حضور پیدا کنند و مردم باید خیلی دقیق این مدت را ارزیابی و بعد تصمیم گیری کنند. -اما در این میان داوری مردم مهم است که توجه شود کدام یک از این دو دولت کشور را به مرز بحران و آستانه تحمل نزدیک تر کردند؟ من نمی گویم این دو دولت فعالیت های مفید نداشتند اما آیا مشکلات تورم، بیکاری و تنش های بین المللی و داخلی امروز ایران حل شده است؟ خب هیچ کدام از این دو دولت به این چهار موضوع مهم پاسخ روشن ندادند. حتی قادر به دادن این توضیح به افکار عمومی نبودند که دلیل عدم موفقیت شان چه بوده؛ اگر امروز در شهرداری تهران برج میلاد با تاخیر افتتاح می شود اینقدر به افکار عمومی احترام می گذارم و آنقدر خودم را در برابر آنها مسوول می دانم که خودم را مکلف به دادن این توضیح کنم که مشکل از کجاست. ممکن است مردم بپذیرند و ممکن هم هست که نپذیرند اما مهم این است که در برابر افکار عمومی خودمان را پاسخگو بدانیم. -دولت نهم هم این کار را می کند و شکست هایش را در بخش اقتصادی توجیه می کند البته با فرافکنی. به هر حال دولت نهم با شعار عدالت روی کار آمد و ما امروز باید بپرسیم آیا واقعاً مشکل تورم و بیکاری و بدی معیشت و شکاف اجتماعی و طبقاتی مردم حل شد؟ اگر حل نشده باید توضیح بدهند. دولت هفتم و هشتم با شعار توسعه سیاسی آمد اما نتیجه توسعه سیاسی چه شد؟ آیا احزاب قدرت و شکل درستی گرفتند؟ آیا تحولی جدی در حوزه ساختار اداری و سیاسی به معنای تمرکززدایی پیدا کردیم؟ ما واقعاً اینها را ندیدیم. البته نمی توانم به طور روشن بگویم کدام یک در بحرانی کردن شرایط کشور امتیاز بیشتری داشتند. -هر کدام از این دولت ها ادعا می کنند کشور را در بدترین شرایط تحویل گرفتند. اصلاح طلبان معتقدند در بدترین شرایط و تحت فشار دولت را در دست گرفتند و تا همین حد توانستند شعارهایی مانند آزادی و جامعه مدنی را تحقق ببخشند. دولت اصلاحات که نمی تواند بگوید کشور را در حالتی از خفقان و فشار تحویل گرفته است. اگر این طور بود که از دل خفقان چطور آنها انتخاب شدند؟ به هر حال سیاه و سفید دیدن کار درستی نیست. نمی گویم نقاط قوتی نداشتند اما کارنامه نهایی دو دولت مهم هست. آیا اصلاح طلبان به وعده هایی که به مردم دادند، رسیدند؟ آیا مردم دولت احمدی نژاد را موفق می دانند؟ آیا مردم معتقدند وعده هایی که چهار سال پیش شنیدند، تحقق یافته است؟ باید وعده هایی به مردم بدهند که قادرند پاسخ دهند. -خب شما هم باید شعار هایی بدهید که رویایی نباشد. توسعه همه جانبه توقع مردم را بالا می برد. اگر بیایم، بسیار روشن به مردم می گویم چه مشکلاتی را در چه دوره زمانی و با چه روشی رفع می کنم. نمی گویم به طور صد درصد در انتخابات آتی حضور پیدا می کنم اما همین که 50 درصد احتمال دادم در انتخابات حضور می یابم، برنامه تهیه کردم. اگر انتخاب شدم دیگر فرصت ندارم بگویم حالا چه کار کنم؟ مملکت نمی تواند منتظر برنامه ریزی ما پس از رئیس جمهور شدن باشد. -گفتن تا اجرا فاصله دارد. این دو دولت هم مدعی هستند قبل از آمدن برنامه داشتند. من نمی دانم. اما کارنامه عملکردشان نشان می دهد برنامه نداشتند که اگر داشتند، چنین اتفاقاتی در دوره های آنها نمی افتاد. بنا نیست همه مشکلات را رفع کنیم اما مردم باید بدانند دولت آینده چه کار می خواهد بکند. مردم باید محکم از این افراد سوال کنند آیا به وعده هایی که داده بودید، عمل کردید که می خواهید وعده جدیدی بدهید. این رسالت نخبگان است. باید صادقانه صحبت شود نه اینکه در فضاها و موج های سیاسی همه چیز را فدا کنند.
-مردم در این 30 سال تغییر را راحت پذیرفتند. در رفتار هر سیاستمدار می تواند تغییر های اساسی شکل بگیرد. حتی احمدی نژاد ادعا کند نسبت به چهار سال پیش تغییر کرده است. نه، 30 سال از انقلاب گذشته و من قالیباف در این 30 سال در عرصه سیاسی یک کارنامه دارم و مردم برای انتخاب باید به گذشته یکایک ما نگاه کنند. حتماً آینده ما نسبت به گذشته مان تغییر عمده یی نکرده و حداقل تغییر ماهوی چندانی پیدا نمی کنیم.
-با این اوصاف تعریف سردار قالیباف از دموکراسی در 10 سال پیش با تعریف قالیباف دکترای جغرافیای سیاسی از دموکراسی تغییری نکرده است؟ قطعاً نکرده است. چون اگر تغییر می کرد که آن دوران من مدافع مجوز دادن به تحکیم وحدت نبودم. -سراغ یکی دیگر از انتقادها برویم. برخی گویا از سفرهای خارجی شما دلخورند؛ چرا آقای قالیباف همیشه دوست دارد با مقامات طراز اول هر کشور ملاقات کند نه با شهردار و... خب من اول این سوال را می پرسم که این دیدارها برای کشور خوب است یا بد؟
-می گویند در این کشور چه سمتی دارید که در سفر به فرانسه با نخست وزیر این کشور ملاقات می کنید یا نخست وزیر ژاپن و استرالیا و... اگر حب و بغض ندارند، بگویند این دیدارها برای کشور خوب است یا نه؟ برای سیاست خارجی ایران مفید بوده یا خیر؟ - شما این سفرها را به عنوان نماینده ایران می روید و پیغام می برید؟ به هر حال مگر ممکن است با وزارت امور خارجه هماهنگ نباشم؟ وقتی سفر خارجی می روم با وزارت امور خارجه هماهنگ می کنم وبا پاس سیاسی می روم و به عنوان یکی از چهره های کشور این سفر را انجام می دهم. حالا اینکه این مقامات ارشد به این نتیجه می رسند که با من ملاقات داشته باشند، برای کشور یک موفقیت است. اجازه بدهید بگویم نقطه قوت من هم هست. -این دیدارها حامل پیام دیپلماتیک نیست. به همین دلیل این گونه تعبیر می شود که می خواهید قدرت شخصی خود را در ملاقات با مقامات ارشد سیاست خارجی اروپا اثبات کنید. این بد است؟ من به عنوان یک مسوول این کشور به سفر می روم و این باید مایه افتخار باشد که طرف مقابل بها می دهد و جلسه می گذارد و ملاقات های خوبی هم صورت می گیرد. این یک ضعف نیست. در عرصه بین المللی این روزها ما نیازمند این ارتباطات هستیم تا نقطه نظرات خودمان را بگوییم و حرف مان را بزنیم و از حق مان دفاع کنیم. -اگر با نخست وزیر انگلیس هم دیدار داشتید همین حرف ها را می زدید؟ چه فرقی می کند؟ -چون اگر یکی از همین چهره های مطرح اصلاح طلب حتی آقای خاتمی چنین دیداری داشته باشند از طرف همین اصولگراها متهم می شوند به اینکه بیگانگان، دشمنان و از این نوع تعابیر به آنها روی خوش نشان دادند و مورد استقبال انگلیس و فرانسه قرار گرفتند. من فکر می کنم این پاسخ همان سوال اول مصاحبه باشد که چرا جریانات سیاسی راست و چپ نمی توانند در کشور موفق عمل کنند. کاری را که خودشان انجام می دهند، می گویند خوب است و کاری را که رقیب شان انجام می دهد، همیشه بد است، این منصفانه است؟ انتقادات جدی من به همین نگاه هاست. کار خوب، خوب است و کار بد، بد. حالا اگر رقیب سیاسی کار خوب را انجام داد، پس یکدفعه ذات آن کار بد می شود. -این بازی با ایدئولوژی هاست؟ به هر حال یک بازی ابزاری است
- شما به سیاست خارجی این روزهای دولت احمدی نژاد انتقاد دارید؟
فکر می کنم خواسته هایمان را باید با کمترین هزینه تحقق ببخشیم. در یک دوره یی از موضع مان عقب نشینی می کردیم و نرمش بیش از اندازه داشتیم. در برهه یی هم در برخی از موضوعات هزینه مضاعفی می پردازیم حال آنکه لازم نیست چنین هزینه یی داده شود. -در مورد رابطه با امریکا یک ایدئولوژی در کشور حاکم است که تاکنون مانع از شکل گیری این روابط شده و هر کس بخواهد این تابو را بشکند متهم به خیانت به آرمان ها می شود. در کشور این روزها موضوع رابطه با امریکا به نحوی بیان می شود که متاسفانه همیشه خواسته اند با یک دید منفعت سیاسی به آن نگاه کنند. نخواستند به عنوان یک موضوع به آن نگاه کنند. اول به این سوال پاسخ دهیم که رابطه با امریکا به این معنی است که تمام مشکلات ما حل می شود؟ یعنی تمام این مشکلات امروز ما ناشی از عدم ارتباط با امریکاست؟ پس چرا کشورهایی که امروز با امریکا رابطه دارند مشکلات شان رفع نشده است؟ پس صرف ارتباط مشکلی از ما را حل نمی کند. ما همیشه اشتباه فکر کردیم که صرف رابطه با امریکا مشکلی از ما را حل می کند. -حالا اگر رابطه نداشته باشیم، چه مشکلی از کشور را حل می کند؟ آن یک مساله دیگر است. به علاوه ما که رابطه را قطع نکردیم.
-اما رابطه همیشه دوطرفه است
اما کسی که رابطه را قطع کرده باید آن را از سر بگیرد نه ما، من مخالف بحث شما نیستم. اما من می گویم ریشه یی به این موضوع نگاه کنیم. اولاً مشکل اول کشور ما و ریشه همه مشکل ها رابطه نداشتن یا داشتن با امریکا نیست. دوماً چرا این موضوع در ذهن مردم درست شده است که تمام مشکلات ما به خاطر رابطه نداشتن با امریکاست. -مردم این طور فکر می کنند؟ به هر حال این ایده در توده مردم وجود دارد. گروه های سیاسی هم آن را ایجاد کردند. اما مشکلاتی که در داخل وجود دارد و ریشه در ضعف خود ما دارد اما همیشه می خواهیم این مشکلات را به دشمن خارجی ربط دهیم و این ضعف جدی ماست که همیشه مقصر را یک دشمن می نامیم. به علاوه امروز از عرصه تقابلی باید به عرصه رقابتی بیاییم. این رویکرد در عرصه بین المللی بسیاری از مشکلات را رفع می کند.

-کارویژه شخصیت قالیباف نسل سومی معتقد به آرمان های امام است. به اعتقاد مخالفان شما حالا تبدیل «تقابل» با امریکا به عرصه «رقابت» خیانت به آرمان های امام نیست؟ امام فرمودند جنگ، جنگ تا دفع فتنه؛ وقتی قطعنامه را پذیرفتند مگر خیانتی شد؟ -چند سوال شهری؛ گزارش دیوان محاسبات از تبصره 13 منتشر شد و به تمام اظهارات شما و سایر شهردارهای کلانشهرها مبنی بر گم شدن اعتبارات میلیاردی حمل و نقل عمومی در دولت و تخلفات مالی گسترده در این بخش و ندادن سهم شهر تهران صحه گذاشته شد. اما جناب شهردار در این کشور چه خبر است که چنین گزارشی منتشر می شود با این میزان تخلف اما فضای سیاسی کشور به ویژه قوه قضائیه و مجلس از کنار آن راحت می گذرد. من واقعاً نمی دانم. این سوال من هم هست. این بحث در شورای شهر هم مطرح شد و واقعاً قرار شد شورای شهر این موضوع را از مجلس و دیوان محاسبات پیگیری کند. به هر حال تکلیف تبصره 13 باید مشخص شود. قبلاً که می گفتند نه. ما همه چیز را به تهران دادیم الان هم که این افشاگری شد و گزارشی با آن جزئیات از تمام تخلفات منتشر شد، حداقل این مردم-پول تبصره 13 حق شان از درآمدهای نفتی است تا حداقل در حمل و نقل عمومی هزینه شود-از تمام مسوولان نظام این سوال را دارند. - مردم عادت کردند از کنار واژه هایی مانند خیانت به بیت المال راحت بگذرند؟
فکر نمی کنم مردم عادت کردند راحت بگذرند. فکر می کنم مجلس و دستگاه های قضایی باید پاسخگوی افکار عمومی باشند که در دولت نهم چه اتفاقی افتاده و تکلیف حمل و نقل عمومی مردم در بسیاری از شهرها چه می شود؟ -در مورد گزارش سازمان بازرسی از تخلفات منوریل صادقیه هم از مبالغ کلانی صحبت شده که غیرقانونی از سوی شهرداری تهران به چند پیمانکار پرداخت شده حال آنکه نه از 5 هزار صفحه مطالعه کارشناسی خبری است و از طرفی پیمانکار و شهردار سابق و... جزء متخلفان میلیاردی این گزارش اعلام شده اند. شما می دانید گزارش سازمان بازرسی به قوه قضائیه ارجاع می شود و قابل پیگیری در این قوه است بدون اینکه دستگاه ذی ربط بخواهد آن را ارجاع بدهد. سازمان بازرسی یک نسخه گزارش را برای شورای شهر و یک رونوشت را هم برای ما فرستادند اما یک نسخه را هم برای قوه قضائیه ارسال کردند. -اما یک سال است که این گزارش در کشوی شورای شهر و قوه قضائیه است. خب این را بروید از آنها سوال کنید. -چرا شما اقدام نمی کنید؟ اگر من صحبت کنم جنبه سیاسی به خود می گیرد و ترجیح می دهم صحبت نکنم. مراجع قضایی گزارش کامل این تخلف ها را در مورد منوریل صادقیه در اختیار دارند. هم مراجع قضایی باید رسیدگی کنند و هم شورای شهر. -اگر این دو خواستند از حق مردم تهران چشم پوشی کنند، شما به عنوان شهردار این شهر کاری نمی کنید؟
اگر این طوری شد، آنگاه که وظیفه من هست موضوع را دنبال کنم؛ از حق مردم تهران دفاع خواهم کرد. -یعنی شما با وجود اینکه می بینید در هر دو مورد حق و حقوق مردم تهران ضایع شده به موضوع ورود پیدا نمی کنید چون از اینکه از طرف برخی متهم به سیاسی کاری شوید، می ترسید؟ نه، ا ین طور نیست. من از چنین مباحثی نمی ترسم اما نمی خواهم موضوعی را که می شود بدون سیاسی کردن رفع شود بی خود سیاسی شود. من اگر الان بحث منوریل را بگویم، می گویند قالیباف موضوع را سیاسی کرده است. دخالتی نمی کنم؛ سازمان بازرسی گزارش را داده و شورای شهر هم آن را در اختیار دارد و باید رسیدگی کند. -تایم اوتی برای این ماجرا ندارید تا اگر آنها به وظایف شان عمل نکردند، شما وارد صحنه شوید؟ رسانه ها به عنوان نماینده افکار عمومی از سازمان بازرسی و شورای شهر سوال کنند. به هر حال آنها مجبورند به مردم پاسخ دهند که چرا به این تخلفات رسیدگی نمی شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد