وبلاگ خبری جلسات هفتگی جبهه حامیان ولایت

آدرس دفتر مرکزی : تهران - میدان انقلاب اسلامی - جنب سینما بهمن - پلاک 32

وبلاگ خبری جلسات هفتگی جبهه حامیان ولایت

آدرس دفتر مرکزی : تهران - میدان انقلاب اسلامی - جنب سینما بهمن - پلاک 32

آیت الله بهجت: دعاى فرج، دواى دردهاى ما است

حضرت آیت الله بهجت(ره) نقل می کنند شخصی که در خواب امام زمان(عج) را دیده بود برای من چنین می گفت که امام به من فرمودند: اینها که به این جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتى دارند: خانه، زن، فرزند، مال، اداى دین؛ ولى هیچ کس در فکر من نیست!


ما مثل طایفه و گروهى هستیم که رییس خود را حبس نموده است و در بلایا، خود تصمیم جنگ و یا صلح را اتّخاذ مى کند! خودمان کرده ایم و اجازه نمى دهیم بیاید قضایا را حلّ کند، با این که مى دانیم اگر بیاید مى تواند مشکلات را حلّ کند، ولى باز او را محبوس کرده ایم!

بنابراین، اگر میلیون ها نفر هم با او موافق باشند، او مثل شخص تنهایی است که هیچ ناصر و مُعین و یار و یاورى ندارد! زیرا ما در بیدارى درست به وظیفه ى خود عمل نمى کنیم، با این حال منتظر هستیم که بیدار شویم و تهجّد به جا آوریم. اگر توفیق شامل حال انسان گردد، از خواب بیدار مى شود و مشغول تهجّد مى گردد؛ ولى اگر توفیق نباشد، چنان چه بیدار هم بشود، از آن ها بهره نمى برد.

آقایى که زیاد به مسجد جمکران مى رود، مى گفت: آقا را در مسجد جمکران دیدم، به من فرمود: به دل سوختگان ما بگو براى ما دعا کنند، و یک مرتبه از نظرم غائب شد، نه این که راه برود و کم کم از نظرم غائب شود!

همین آقا هفته قبل از آن هم، حضرت را در خواب دیده بود. ولى افسوس که همه براى برآورده شدن حاجت شخصى خود به مسجد جمکران مى روند، و نمى دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایى از آن ها دارد که براى تعجیل فَرَج او دعا کنند! چنان که به آن آقا(1) فرموده بود: اینها که به این جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتى دارند: خانه، زن، فرزند، مال، اداى دین؛ ولى هیچ کس در فکر من نیست!

آرى، او هزار سال است که زندانى است، لذا هرکس که براى حاجتى به مکان مقدّسى مانند مسجد جمکران مى رود، باید که بزرگترین حاجت نزد آن واسطه فیض، یعنى فَرَج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.

خدا مى داند در دفتر امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ جزو چه کسانى هستیم؟! کسى که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه مى شود. همین قدر مى دانیم آن طورى که باید باشیم، نیستیم.
(.1 شیخ ابراهیم حایرى ـ رحمه اللّه ـ در حال اعتکاف در مسجد کوفه.)


با توبه از گناهان، خود را براى ظهور حضرت حجّت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ آماده کنیم!
اگر ظهور حضرت حجّت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ نزدیک باشد، باید هرکس خود را براى آن روز مهیّا سازد، مانند این که از گناهان توبه کند. همین توبه باعث مى شود که این همه بلاهایى که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بى سابقه است و بلاهاى دیگرى که تا قبل از ظهور آن حضرت مى آید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.

مهمّ تر از دعا براى تعجیل فرج
مهمّ تر از دعا براى تعجیل فرج حضرت مهدى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ دعا براى بقاى ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او مى باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیاى چند روزه فانى است؛ اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدى از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنّم است. لذا حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ در لیلةُ المَبیت از رسول اکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ مى پرسد: «أَفِى سَلامَةٍ مِنْ دِینِى؟»(1) آیا دین من سالم خواهد بود؟ یعنى از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال مى کند.

این دعا خیلى عالى است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود: «یا أَللّه یا رَحْمانُ یا رَحِیمُ! یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبِى عَلى دِینِکَ»؛ اى خدا، اى رحمت گستر، اى مهربان، اى گرداننده ى دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار.


آیا مى ‏شود امام زمان ـ عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف ـ چهار صد میلیون یاور داشته باشد و...
قرآن چه موجودى است که در مراتب گوناگون نزول، از شنیدنى‏ها و دیدنى‏ها حکایت مى‏کند؛ عدیل قرآن (عترت) هم حکایت از نعمت‏هاى عالم مى‏کند؛ ولى ما از غمخوار، هادى، حامى و ناصرهاى خود قدردانى و شکرگذارى نمى‏کنیم و واسطه‏ خیر را پى مى‏کنیم، «فَعَقَرُوهَا»؛ پس ناقه را پى کردند.

ائمّه ـ علیهم‏السّلام ـ را که ولى‏نعمت‏هاى ما و مجارى فیض هستند نمى‏توانیم مشاهده کنیم. امام زمان ـ عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف ـ هم اگر بیاید با او همان معامله را مى‏کنیم که با پدران طاهرینش کردیم. آیا مى‏شود امام زمان ـ عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف ـ چهار صد میلیون یاور داشته باشد و ظهور نکند؟!

خدا کام شیعیان را به فرج حضرت غائب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ شیرین کند!
امسال سرما زیاد است، خداکند رحمت باشد، و خداوند کام همه شیعیان را با فرج حضرت غائب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ شیرین کند! شیرینى ها، برخورداری افزون بر ضرورت است، ولى شیرینى ظهور آن حضرت از اشدّ ضرورات است. خدا مى داند که چه بلاهایى بدتر از این در زمان غیبت آن حضرت بر سر مسلمانان آمده و مى آید! آلمان در مدّت کوتاه، چهارده کشور اروپایى را شکست داد، که بزرگ ترین آن ها یونان بود و سقوط آن بیست و پنج روز طول کشید.

بنابراین، ممالک اسلامیه نزد آن ها هر کدام یک لقمه است، ولى پیشرفت به سرعت، لازمه اش غفلت از دشمن پشت سر است که خداوند هر کدام از قدرت هاى شرق و غرب را معذّب و رقیب دشمن مقابل خود قرار داده است. و ظاهر این است که تا قیام حضرت حجت ـ علیه السّلام ـ اسم اسلام باقى است: «لایَبْقى مِنَ الاْءِسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ»؛ از اسلام جز اسم آن باقى نمى ماند.

دعاى فرج، دواى دردهاى ما است
آیت الله بهجت(ره): دعاى تعجیل فرج، دواى دردهاى ما است. در روایت است که در آخرالزمان همه هلاک مى‏شوند « إِلاّ مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ»؛ مگر کسانى که براى [تعجیل] فرج دعا کنند.

ائمّه‏ ما ـ علیهم‏السّلام ـ با این بیان خیلى به اهل ایمان و شیعیان عنایت کرده ‏اند تا خود را بشناسند. علامت گذارى براى آن‏ها است، یعنى اگر براى فرج دعا مى ‏کنید، علامت آن است که هنوز ایمانتان پا برجاست.

دستورهاى عجیب و غریب دیگر هم داده ‏اند؛ زیرا در آخرالزمان گرفتارى اهل ایمان خیلى سخت مى‏ شود به حدّى که در روایت آمده است: «بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا»؛ بعد از آن که زمین از جور و ستم پر مى ‏شود.

و شاید در روایت وارد شده باشد که«یُنْکِرُهُ أکْثَرُ مَنْ قالَ بإِمامَتِهِ!»؛ بیشتر کسانى که اعتقاد به امامت آن حضرت دارند، او را انکار مى‏کنند. یعنى بیشتر مردم از اعتقاد وایمان به امامت بر مى ‏گردند.

هم چنین فرموده‏ اند که در آخرالزمان این دعاى فرج را که دعاى تثبیت در دین است، بخوانیم: «یا أللّهُ، یَا رَحْمانُ، یَا رَحیمُ، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِکَ»؛ اى خدا، اى رحمت گستر، اى مهربان، اى زیر و رو کننده ‏ى دل‏ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان. یعنى آن مرتبه ‏اى از ایمان را که به من منّت نهادى، حفظ کن، نه این که مسلمان باشد و به همان باقى باشد، چون این معنا تثبیت در دین نیست. این توسّلات، عزادارى‏ها، سوگوارى‏ها و زیارت قبور اهل‏بیت ـ علیهم‏السّلام ـ علامت آن است که اهل ایمان به آن‏ها اتّصال دارند و هنوز از آن‏ها منحرف نشده ‏اند؛ لذا کفار و دست نشانده‏ هاى آن‏ها دستور داشتند که بین مسلمانان و قرآن ـ تا چه برسد به مساجد و تکایا و مجالس عزا و روضه خوانى ـ جدایى بیندازند، زیرا همه‏ اینها ضدّ خواسته‏ هاى سلطان های جور بود. لذا فرمان نابودی قبور یا تعطیلى مجالس روضه خوانى را دادند.

روز هشتم ماه شوّال که روز هدم قبور ائمه‏ بقیع ـ علیهم‏السّلام ـ است قاعدتا روز تعطیلى حوزه‏ علمیه نجف بود، ولى ما کم‏ کم عادت کردیم و براى ما عادى شد!

آیا اعمال ما مخذول کردن قرآن نیست؟!
با این که مذهبِ تشیّعِ صحیح در قرآن موجود است، به خاطر اعمال ما، نزد برخى کَالْعَدَم است و از آن بى بهره اند. نقل شده که در بازارهاى خارج، خیلى از اجناسى که در ایران وجود دارد و تولید مى شود، به نام ترکیه صادر مى شود، نه ایران. و علّت آن این است که اجناس ایرانى را نمى گیرند و نمى خرند و مى گویند: کالاهاى ایرانى روى جنس خوب اما زیر آن خراب است و ایرانى ها در معامله فریب کارند!

بله، اگر عمل ما با خود مسلمانان، و یا با دیگران موافق قرآن نباشد، وضع این گونه مى شود. میوه هاى خوب و درجه یک را در بالاى سبد مى چینیم و در پایین و ته سبد میوه هاى درجه دو و یا سه را مى گذاریم که واقعاً فریب دهنده است. در عمل به اسلام و قرآن هم اگر این طور عمل کنیم، آیا خود

این کارها مخذول کردن قرآن نیست؟!
اگر جنس مخلوط بود، باید همه را به عنوان درجه یک و خوب عرضه نکنند، بلکه تذکر دهند که جنس مخلوط از خوب و بد است و باید به قیمت مخلوط بفروشند، نه به قیمت جنس اعلى و درجه ى یک.

با هر کس بخواهیم دوستى مى کنیم حتى اگر مخالف دستور قرآن باشد، و با عدّه اى دشمنى مى کنیم حتى اگر این دشمنى بر خلاف قرآن باشد، آیا این درست است؟! آیا این عمل مطابق قرآن است؟! اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ فرموده اند: دوست ما کسى است که با خدا و دوستان خدا و ما دوست باشد و با دشمنان ما و دشمنان خدا دشمن باشد. متدیّن و مؤمن کسى است که ببیند دوستانش، دوستان خدایند و یا دشمن خدا!

شگفتى‏هاى قرآن
در روایت، پیرامون اوصاف قرآن آمده است: «لا تَفْنى عَجآئِبُهُ.»؛ شگفتى‏ هاى آن پایان‏ناپذیر است.
هم چنین در آیه‏ شریفه مى‏فرماید: «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَـبَ تِبْیَـنًا لِّکُلِّ شَىْ‏ءٍ»؛ قرآن را بر تو فرو فرستادیم، تا بیانگر هر چیز باشد.
بالاتر از این تعبیر دیگر چیست؟! کسى که این مطلب را که قرآن «تبیانُ کُلِّ شَىْ‏ءٍ» است دنبال کند، عجایب و غرایب مى ‏بیند، ولى متأسّفانه ما ضعیفیم و مى ‏ترسیم که اگر تفأُّل به قرآن بزنیم بلایى به سرمان بیاید! نمى ‏دانیم که اگر آن بلا نمى ‏آمد، بلاهاى دیگر بدتر از آن بر سرمان مى ‏آمد.

آثار شوم رشوه خوارى
کفّار انگیزه بسیار قوى بر تسخیر شهرهای مسلمان ها داشتند؛ زیرا مى خواستند تا آنها را عبد ذلیل خود بکنند! چه کنیم؟ آیا راه چاره اى براى نجات از سلطه و شرّ آن ها وجود دارد؟

مى دانیم که اساس کارشان در تسخیر و تسلّط بر ما، رشوه دادن است. آیا ممکن است مسلمان ها تطمیع و رشوه دشمنان را قبول نکنند و از این راه مغلوب نشوند؟ با این که این عمل اختیارى آنها است؟

آرى، با رشوه، رؤساى مسلمان ها را عبد خود مى کنند. لذا نباید کارى کنیم که فریب بخوریم، تا با رشوه، کار ما را بسازند.

هیچ چیز دیگر به اندازه ى رشوه در نفوذ و سیطره آنها بر ما کارگر نیست. آنها به دست ما مسلمانان بر ما مسلّط مى شوند. کار امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ را هم با رشوه تمام کردند؛ زیرا معاویه به پسر عثمان گفت: هرگاه خاطر جمع شدى که پیروز مى شوى، اگر عقب نشینى کنى خراسان مال تو است، سرانجام خراسان را به پسر عثمان داد. گفت: خراسان را چه کنم؟! به او پاسخ داد: نان خانه تو است.

تا این که وقتى معاویه از نزد او بیرون مى آمد، اشعارى مى خواند که مضمون آن این بود که آن چه مى خواستم داد، بلکه بالاتر از آن هم داد.

مروان که آن جا بود، ناراحت شد و گفت: همه را مى خرند، ولى کسى نیست ما را بخرد! معاویه جواب داد: «إِنَّما یُشْتَرى لَکَ»؛ براى تو خریدارى مى شود. یعنى تو از مایى. با این کلام مروان را شاد کرد، بدون این که چیزى به او بدهد. البته سرانجام فدک به آن وسعت را که به نظر خودشان براى عموم مسلمان ها است، به مروان بخشید و هم چنان در دست آل مروان بود، تا این که عمر بن عبدالعزیز برگرداند.

در واقع، مطالبه ى فدک، مراد اصلى اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نبود، بلکه مسمّى مراد بود، یعنى این که حقّ را به اهلش بدهید.

دنیا پرستان به چه دل بسته اند؟
در داستان حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ آمده است: «اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ»؛ بر آنان بیرون آى.
فقط یک دیدار بود و پس از دیدن جمال حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ که «أُعْطِىَ شَطْرا مِن الْحُسْنِ»؛ بخشى از حسن و زیبایى به او عطا شده بود، دست ها را قطع و بى اختیار شدند: «فَلَمَّا رَأَیْنَهُوآ أَکْبَرْنَهُو وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ»؛
ما اگر صداى بمب بشنویم، بی اختیار تکان مى خوریم؛ پس اهل شهود که کشف آنها به مراتب قوى تر است، چگونه با مشاهده جمال و کمال مطلق به هرچه غیر او است پشت پا نزنند؟!

تکرار آیه موجب مى شود که روح بالا رود و آن صدا را با واسطه و یا بدون واسطه از منبع بشنود؛ زیرا قرآن از مقوله صوت است: «کَرَّرْتُها حَتّى سَمِعْتُها مِنْ قائِلُها»؛ پیوسته تکرار نمودم تا این که آن را از گوینده اش شنیدم.

نیز: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى، فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»؛ سپس نزدیک شد و آویخت، و به اندازه ى دو کمان یا نزدیک تر [به حضرت حقّ] نزدیک شد.

هم چنین: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»؛ ما از رشته رگِ گردن به او نزدیک تریم.

امّا دنیا پرستان را بنگرید که به چه دل بسته اند و بر سر چه با هم نزاع دارند، به دنیایى از کاغذ و مُقَوّا و خانه عنکبوت، چنان که گفته اند: «رَأَیْتُ زَیْدا مَعْدُوما، عَلى فَرَسٍ مَعْدُومٍ، بِیَدِهِ سَیْفٌ مَعْدُومٌ، فِى قِبالِهِ عَدُوٌّ مَعْدُومٌ، بِیَدِهِ سَیْفٌ مَعْدُومٌ، وَ هُما یَقْتَتِلانِ قِتالاً مَعْدُوما»؛ زید معدوم را بر اسب معدوم دیدم که در دستش شمشیر معدوم، و در برابرش دشمنى معدوم بود که در دست او نیز شمشیرى معدوم بود و با هم جنگِ معدوم مى کردند.(1)
1. یعنى: اى هیچ، بَهْرِ هیچ، بر هیچ، مپیچ.

به فکر خود باشیم
ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز حسینى ـ علیه‏السّلام ـ و فلان روز یزیدى هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدى هستیم یا حسینى.
سرانجام ممکن است روزى به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگى به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!

«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعایِبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ»؛ برترین مردم کسى است که پرداختن به عیوب خود، او را از توجّه به عیوب مردم باز دارد.

به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمى‏توانیم دیگران را اصلاح کنیم.

قرآن مى‏خوانیم ولى گویا قرآن نمى‏خوانیم
آقایى در تبریز خیلى کمالات داشته، همچون این که روزى یک صفحه یا یک ورق قرآن مى‏ خوانده و مى‏ گفته است که خداوند متعال دو نعمت به من ارزانى داشته: یکى این که، توفیقِ بُکا در عزاى سیّدالشهدا ـ علیه‏السّلام ـ را دارم؛ و دیگر این که، قرآن را با کسالت نخوانده ‏ام. به عقیده‏ ى بنده خیلى کلام بزرگى است.
قرآن این قدر عظمت دارد که خداوند درباره‏ آن مى‏فرماید: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّکْرِ»؛ به راستى که قرآن را براى یاد [خدا] آسان نموده ‏ایم.

آیا درست است با این عنایت که خدا به ما کرده، در وقت تلاوت قرآن بدون حضور و توجّه و تدبّر ـ نعوذ باللّه‏ مثل کسانى که قرآن را قبول ندارند ـ به لقلقه‏ى زبان اکتفا کنیم؟!

در صورتى که در روایت است: «أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِى»؛ من همنشین کسى هستم که به یاد من باشد. و قرآن خودش مُیَسَّر است براى ذکر. و ذاکر به قرآن، ذاکرِ خداوند جلیل و به او متوجه است، مثل این که دو نفر با هم صحبت مى‏کنند، هم این صحبت مى‏کند هم آن. خیلى مطلب بالا است، پس ما قرآن نمى‏خوانیم.

نعمت‏هایى به این بزرگى براى ما فراهم است، براى هیچ امّتى، چنین نبوده است که این‏گونه خواصّ و آثار داشته باشد.

به خاطر گناهان ما خائف است!
در زیارت حضرت غایب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ وارد شده است: «ألسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ!»؛ سلام بر تو اى آراستۀ بیمناک!
با این که اگر انسان خائن باشد، باید خائف باشد، و شخص مُهذّب و بى گناه و پاک از کسى بیم ندارد، ولى آن حضرت با آن حریم پاک، از اظهار خود، خایف است. بنابراین، از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است.

پرسش و پاسخ درباره حضرت ولی عصر(عج)
1- این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجه بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم.
ج: زیاد صلوات، اهدای وجود مقدسش نمائید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران، مشرف شوید با ادای نمازهایش.

2- به نظر شما کمال انسان چیست؟ اسباب آن چه می باشد؟ و اگر در حال حاضر فردی را می توان الگو قرار داد و شما می شناسید، معرفی نمایید؟
ج: بسمه تعالی ـ کمال انسان در عبودیت است، و سبب عبودیت، ترک معصیت در اعتقاد و عمل است، فرد کامل، مرشد است و در این عصر، [ فرد کامل] ولی عصر (عج) است؛ و طریق رسیدن به ارشاد او، ادامه توسلات معلومه است از قبیل: زیارات مأثوره از روی صدق و با عدم تردید و نمازهای آن حضرت علیه السلام و همه تحببات به خدا و دوستان او.

3- چگونه رابطه خویش را با اهل بیت علیهم السلام و مخصوصاً صاحب العصر-علیه السلام- تقویت کنیم؟
ج: اطاعت و فرمان برداری از خداوند بعد از شناخت او، موجب محبت به او تعالی می شود و [همچنین موجب] محبت کسانی که خداوند آنها را دوست دارد، می شود؛ که عبارتند از انبیاء و اوصیاء که محبوبترین ایشان به خداوند، حضرت محمد و آل او علیه و علیهم السلام می باشند؛ و نزدیکترین ایشان به ما، صاحب الامرعجل الله تعالی فرجه می باشد.

4- دبیری درباره مسائل پشت پرده شما و برخی از علما، مثل « شیخ مفید قدس سره» با امام زمان (عج) با ما صحبت کرد. از شما تقاضامندیم که در این مورد و این امام بزرگوار و راههای ارتباط با ایشان را برای من بنویسید؟
ج: بسمه تعالی- راههای ارتباط با خدا، طاعت خدا، و طاعت امام زمان(عج) است، و تشخیص آن با تطبیق عمل به دفتر شرع است، یعنی رساله عملیه صحیحه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد