مهندس میر حسین موسوی، در سخنرانی که در همایش شهید بهشتی، تشکل و تحزب، در موسسه دین و اقتصاد و با همکاری بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید مظلوم بهشتی، به مناسبت 29 بهمن، سی امین سالگرد اعلام موجودیت حزب جمهوری برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت. متن کامل سخنرانی مهندس میر حسین موسوی بدین شرح است:
با تسلیت اربعین حسینی و دعا برای پیروی راه حسین علیه السلام، باید بگویم،موضوعی که امروز با عنوان «تشکل و تحزب»برای این همایش انتخاب شده است ، همچون وضعیت حاکم بر روزهای آغازین انقلاب اسلامی مسئله حیاتی و مهم امروز ماست. البته چگونگی پرداختن به این مسئله برای نیروهای ارزشی اهمیتی اساسی دارد. بنابراین رجوع به روشی که شهید بزرگوار و سالار شهیدان انقلاب اسلامی، دکتر بهشتی در پرداختن به این مسئله داشت، خود اهمیت فوقالعادهای برای ما دارد.
برای آن که بتوانم اذهان شما را به موضوع بحثی که در این جل سه ارائه خواهم کرد، نزدیک کنم؛ با یک مثال هنری بحث خود را آغاز میکنم. در نقد ادبی و سینمایی اصطلاحی به نام ژانر وجود دارد که معمولاً به نوع طبقهبندی در میان داستانها اشاره میکند.این نوع طبقه بندی براساس روایتی که فیلم در داستان دارد، فیلم را طبقهبندی میکند؛ برای مثال ژانر فیلمهای پرحادثه، رمان و تراژیک انواع مختلف این طبقه بندی محسوب میشوند.
یکی از ژانرهای فرعی، ژانر فیلمهای تخیلی است، در این ژانر با داستان قهرمانانی مواجه میشویم که از زمانی به زمان و مکان دیگری پرتاب میشوند. برای نمونه قهرمان یک فیلم که یک سامورایی است، خود را از 300، 400 سال پیش پرتاب شده در فضای شهر پیشرفته آمریکایی میبیند.
در این اتفاقات؛ قهرمانی که جای خود را از نظر زمان و مکان تغییر یافته میبیند، به دلیل اینکه وارد فضای نوینی میشود، با مسئلههایی نوین نیز مواجه میشود و مشکلاتی با اخلاقیات، فرهنگ و نشانههای زمان و مکان جدید پیدا می کند. در نتیجه تا زمان تطبیق خود با وضعیت جدید، ممکن است هزاران حادثه تراژیک برای او رخ دهد.
هنگام پیروزی انقلاب به دلیل ناگهانی بودن و سرعت بسیار زیاد این پیروزی و نبود سازماندهی قبلیای که افراد را برای برخورد با وضعیتهای جدید بپروراند، ، تمام شخصیتها و افراد اعم از مخالف و موافق به یکباره در نظام جدید، خود را در موقعیتی جدیدی یافتند. ؛
در این میان بسیاری آمادگی برخورد با مسائل جامعه جدید را نداشتند. برخی روحیه روستایی داشتند، برخی دیگر زمان پیروزی انقلاب را با تغییراتی که در جهان اتفاق افتاده بود یا وضعیتهای بسیار قدیمی مقایسه میکردند و نتایجی نامعمول میگرفتند.
آن زمان طرح موضوعاتی همچون بحثهای مصدق و کاشانی شدت گرفت، مباحث آن زمان است که در میان گروههای چپ دارد تکرار میشود.
برخی دیگر وضعیت انقلاب، به خصوص یک سال نخست آن را با یک سال قبل از پیروزی حزب کمونیست در شوروی مقایسه میکردند .
در موقعیت جدیدی که پدید آمده بود افراد کمی بودند که به معنای واقعی معاصر باشند و شرایط را همانگونه که هست درک کنند، علائم را به خوبی دریافت کنند و با تجزیه و تحلیل صورت واقعی مسائل و طبقهبندی درست مشکلات، بدانند که نظام جدید جامعه ایرانی با چه مسائلی روبرو است.
این همزمانی و معاصر بودن و درک واقعی زمان و مکان، برای افراد برجسته آن دوران که به نوعی جلودار حرکتهای اجتماعی بودند، نکته بسیار مهم و تعیین کنندهای بود.
شهید بهشتی جزو معدود کسانی است که از یک فضای قدیم به فضای نو پرتاب نمیشود بلکه او خود را در محیطی مییابد که مسائل و اهمیت آن را به خوبی درک میکند، مشکلات و سختیها را میبیند. در عین برخورداری از ارزشهای سنتی و اجتهاد در این زمینه، توانمندی ارائه یک نگاه نو نسبت به مسائل موجود جامعه را دارد. وسعت مسائلی که ایشان در دوران اول انقلاب به آن میپردازند حیرتآور است. گرچه قبل از انقلاب هم ایشان به مسائلی پرداخته که نگاه نویی را نسبت به جامعه نشان میدهد و به همین دلیل شهید بهشتی به عنوان یک روحانی بسیار پیش رو در آن دوران مطرح میشود.
در عین حال هیچ کس در اجتهاد ایشان در متون اسلامی شک نداشت. بروز و ظهور نگاه و دید ایشان نسبت به مسائل گوناگون بعد از انقلاب و تحلیلهاو اظهارنظرهای ایشان در آن دوران ، امروز برای ما حیرتآور است.
بعدها با عبور از بحرانهای دوران نخست انقلاب، پیدایش نیروهای جدید و پخته شدن نیروهای انقلابی و تقسیم کاری که صورت میگیرد، دیگر این مسئله چندان برای ما مهم به نظر نمیآید.
ایشان در رابطه با مسائل اقتصادی و حساسترین مسائلی که جامعه با آن روبروست نظرات و پیشنهاداتی دارند و همواره افراد را برای بررسی مسائل جدید تشویق میکنند. مسائلی از قبیل بانکداری، بیمه، تولید، تورم، بیکاری و تمامی آن چه که میتواند در شرایط ویژهای که یک نظام نوپا، پس از پیروزی انقلاب با آن مواجه شده است؛ اهمیت ویژه و فوقالعادهای داشته باشد؛ مسئلههایی که عدم توجه به آنها میتوانست مشکلات اساسی ایجاد کند.
شهید بهشتی همچنین توجه ویژهای به مسائل مدیریت در دوران نخست انقلاب دارند. بحث مکتب و مدیریت یکی از مهمترین مسائل مورد نظر ایشان بود.
این که آیا مدیر باید تخصص کافی داشته باشد، یا از تعهدی مکتبی برخوردار باشد و یا از هر دو، مسئلهای مهم در آن دوران بود.ایشان این موضوع را بارها برای بحث در حزب جمهوری اسلامی انتخاب کردند و نظریاتی که ایشان در این باره ارائه کردند، بسیار راهگشا بود.
باید بگویم شناخت ایشان از مسائل سیاسی و بینالملل یک استثنا در کشور ما بود، همه ما به یاد داریم، که ایشان ارتباطات و ملاقاتهای وسیع و موفقی با شخصیتهای خارجی داشتند. در واقع میتوان گفت که سیاست خارجی کشور ما با نگاهها و تجربیاتی که ایشان ارائه دادند، شکل گرفت.
دامنه نظریات ایشان حتی به علوم سیاسی و فلسفه سیاسی گسترش داشته است و ما هنوز می توانیم از تحلیل ایشان در مورد لیبرالیسم استفاده های فراوانی ببریم.
اکثر دوستان میدانند که ما وضعیت داخلی ما بسیار پیچیده بود. ما با جامعهای در حال غلیان و در اوج تغییرها و در وضعیتی بسیار پیچیده مواجه بودیم. انقلاب دشمنانی نیز داشت.
در این دوران جریانهای مختلف اسلامی با که نظریات و نگاههای مختلفی وجود داشتند. در تمام این جریانها شخصیت شهید بهشتی تأثیرگذار و راهگشا برای انقلاب بود.
نوع رویکرد همهجانبهی ایشان در پرداختن به مسائل فرهنگی و اجتماعی آن دوران نیز صادق است.
این که حضرت امام از ایشان به تنهایی به عنوان یک ملت نام میبرد، شاید ناظر بر همین ویژگیهای شخصیت ایشان باشد.
در واقع بیان امام خمینی به نوعی اشاره به همهجانبگی ذهن ایشان در مورد مسائل گوناگون دارد.
نمونههای بسیار زیادی را میتوان ارائه داد که نشان از دقت بالای ایشان در به زمان بودن و وقوف کامل به زمان و مکان دارد.
شاید بتوان گفت که یکی از بزرگترین برجستگیهای ایشان، آگاهی از زمان و مکان بود. ما ممکن است افراد زیادی را پیدا کنیم که دارای دانش فراوانی باشند، اما حساسیت و توجه آن ها نسبت به مقتضیات زمان و مکان دوران خود کم باشد. قبل از انقلاب نیز افراد کمی در نیروهای مذهبی داشتیم که چنین توانایی و درکی را داشته باشند و نسبت به زمان آگاهی کامل داشتند که بدون شک در صدر آنها شهید بهشتی بود.
در واقع رویکرد شهید بهشتی به مسئله حزب را باید از این زاویه مورد بررسی قرار داد که ایشان فردی آگاه به مسائل و زمانه بوده و میدانست که در چه نقطهای از زمان و فضای جغرافیایی ایستاده است. شهید آگاهی کامل داشت که نظام ما با چه مسائلی روبرو است. رویکرد ایشان به حزب، رویکردی فردی نبود که در موقعیت جدیدی قرار میگیرد و در پی یافتن یارانی باشد که بخواهد به قدرت برسد؛ به بیان دیگر تشکیلات را برای رسیدن به قدرت تعریف نمی کرد.
اگر نحوهی برخورد ایشان با حزب و چگونگی پیشبینی تشکیلات آن درمییابید که ایشان دارای رویکردهایی بسیار نو و پیشتازانه بود؛ البته این برخورد پیشتازانه، به هیچ وجه نافی استفاده ایشان از امکانات و تجربیات بومی و ارزشهای اسلامی نبود.
من جملاتی از شهید دکتر بهشتی برای ارائه در این جلسه انتخاب کردهام؛ و دربارهی فضای طرح این جملات توضیحاتی ارائه می دهم. با این امید که سخنرانهای بعدی نوری به فضای اول انقلاب بتابانند تا در تجربههای کنونی از آن بهره گرفته شود.
ایشان در یکی از جملات اساسی خود درباره احزاب میگویند: «معمولاً احزاب سیاسی حتی تشکیلات نظامی از همان روز اول با انگیزه رسیدن به قدرت بوجود میآیند.»
دکتر بهشتی پس از طرح این جمله اشارهای به وضعیت جامعه ایرانمیکند؛ یادآور فداکاریهای مردم در راه انقلاب و روحیهای که بر دوران انقلاب حاکم است میشود و بلافاصله میگوید برای « نسل نوجوان ما برای تشکیلات سیاسی، نظامی و اجتماعی ، انگیزه قدرتطلبی تداعی نمیکند، بلکه انگیزه خدمت و فداکاری در راه یک آرمان و هدف را تداعی میکنند.»
شهید بهشتی بلافاصله وظیفه تشکیلات را در دو بخش توضیح میدهد ایشان البته بارها به این توضیح رجوع میکند و دائم تأکید میکند که حزب جمهوری اسلامی برای چنگ زدن به قدرت پدید نیامده است؛ اگرچه در مواردی ایشان اشاره میکند، در موقعیتی که خلأ باشد و خدمتگزاران دیگری نباشند حزب وارد قدرت نیز میشود.
در جایی دیگر میگویند به هر حال حزب از دیدگاه فرهنگی و اجتماعی معمولاً یکی از این دو مفهوم را تداعی میکند؛«قدرت و خدمتگزاری»
و باز ایشان می گویند:
« در میان عده زیادی حزب این مفهوم را تداعی میکند که گروهی قدرتطلب دور هم جمع شدهاند تا به قدرت و حکومت دستیابند و آن گاه که به قدرت دستیافتند، نزدیکان و دوستان خود را در آن تشکیلات به مقام و قدرت برسانند.
اما برای گروهی دیگر حزب این معنا را تداعی میکند که برای مبارزه با فسادها و تحقق بخشیدن به آرمانهای عالی بشری و الهی باید به یکدیگر پیوست و به منظور تشکل بیشتر نیروها در راه تحقق سریع آرمانها، باید حزب و تشکیلات پدید آورد. »
شهید بهشتی در پاسخ به یکی از مقامات مراکش در دیداری که با ایشان داشت، دو مفهوم فوق را توضیح میدهند و به ایشان میگویند حزب جمهوری اسلامی طالب و خواهان در دست گرفتن قدرت است اما در مفهوم دوم؛یعنی به شکل خدمتگزاری و در جستجوی طاعت خدا.
ایشان درباره انگیزه خود توضیح میدهد:
« برای این که ما آغازکننده این تشکیلات هستیم، برای اینکه به مردم ثبات کنیم ضمن هدفی که داریم بنا داریم از قبول هر سمت قدرتآفرینی خودداری کنیم؛ مگر هنگامی که به صورت یک امر واجب مطلق عینی از طرف جامعه و رهبری جامعه به عهده ما گذاشته شود؛ که البته این شرایطی خاص است ، در غیر این صورت تا آنجا که کس دیگری وجود دارد که این قدرت را در دست گیرد و این خدمت را انجام دهد به او اولویت میدهیم تا درسی عملی باشد.»
این رفتاری بود که ما در صدر انقلاب از ایشان بارها مشاهده کردیم و به نظر نمیآید گذشت 30 سال از انقلاب هنوز این درس را کهنه کرده باشد.
ادامه این بحث مربوط به چند سخنرانی است که من جملاتی از آنها را انتخاب کردهام.
در این جا به یکی از نکاتی مورد توجه ایشان که دارای اهمیت بسیار زیادی است و میتوان از آن برای شناخت برخی از مشکلات و نارساییها استفاده کرد، اشاره می کنم
ایشان عنوان میکند « یک تشکیلات کار خود را با آموزش و سازندگی، کلاسها و حوزههای سازنده در ابعاد عقیدتی و آگاه کننده در زمینههای ایدئولوژیک و سیاسی و تمریندهنده در ابعاد معنوی و اخلاقی آغاز میکند و راه را ادامه میدهد.»
به بیان دیگر در اندیشه شهید بهشتی موارد یادشده، بخش اصلی فعالیت تشکیلات است. به طور طبیعی تشکیلات بخش اصلی توان خود را روی بیان مواضع ایدئولوژیک خود متمرکز میکند. و ایشان ادامه می دهد:
« پس از اینکه تشکیلات مستقر شد و مورد قبول جامعه قرار گرفت، سراغ این مسئله می رود که در سرنوشت سیاسی جامعه حضور مؤثری پیدا کند و به همه بگوید حال که بینش اجتماعی، ایدئولوژیک و سیاسی مورد نظر به عنوان یک نهاد اجتماعی مورد قبول بخش عظیمی از جامعه است، سپس میتواند در ساختن آینده جامعه نقش مؤثری دا شته باشد. آن موقع است که بخش قابل ملاحظههای دیگری از قبیل انتخابات، روی کار آمدن دولت، تهیه برنامهها را ثبت میکنند. »
ملاحظه می کنید از منظر شهید بهشتی ایجاد گفتمان بر گرفتن قدرت اولویت دارد؛ نه اینکه گرفتن قدرت بعد ساختن گفتمان متناسب با این قدرت مدنظر باشد.
ایشان ایده ساختن یک حزب برای رسیدن به دولت صالح را مطرح میکنند، نه تشکیل یک دولت و احزابی دولت ساخته برای حمایت از آن با هر انگیزه و سیاستی. این دو راه کاملاً دو راه متفاوت از یکدیگر است. میتوان گفت این فکر، اندیشه پنجاه و هفتی است، اما من گمان میکنم این فکر از اندیشههایی است که میتواند و ارزش آن را دارد که به طور دائم سرلوحهی توجههای نیروهای سیاسی قرار گیرد. ایشان بحثی دارد که امروز خیلی برای زمان امروز راهگشا است. متأسفانه امروز نوعی شکاف میان نیروهای سیاسی پدید آمده است، امااصولی که در اول انقلاب براساس آن عمل و تبلیغ میشد مواضع حزب، در جهت کم کردن اختلافات با احزاب رقیب بود.
اگر چه این مواضع 100 درصد و در همه موارد موفق نبود، اما در میان مردم و گروه اسلامی معتقد، فعال و مخلص در خط امام موفقیتآمیز بود و با این گروهها رابطه برادرانه وجود داشت.
بدین معنا که نوعی مراقبت و مدارا بین احزاب و گروههای رقیب مسلمان وجود داشت و همین کافی بود که نشان داده شود که کسی خلاف اعتقاداتی که ریشهی شرعی و ریشه در مصلحتهای عمومی جامعه دارد، عمل نمیکند.
شهید بهشتی در بخش دیگری میگویند: «ما در برابر گروههای مسلمان فعال، معتقد، مخلص و در خط امام رابطه برادرانه داریم و هرگونه رابطه رشکآمیز نسبت به این گروهها را گناهی بزرگ و تباهیآور میدانیم» ایشان سپس سراغ گروههای دیگر میروند و باز هم با سعه صدر نوع رابطه با آنها را مطرح میکنند تا برسد به گروههایی که مبارزه مسلحانه در مقابل نظام در دستور کار داشتند و میگویند: «باید برخورد قانونی با آنها صورت گیرد».
ایشان تلاش میکند هر نوع فضای جنگ قدرتی را بین گروههای مذهبی از بین ببرند. اگر انقلاب اسلامی در کشور پایدار شد و گسترش پیدا کرد به دلیل حضور چنین روحیهای در اغاز انقلاب بود. ایشان در تقسیمبندی دیگری که به این موضوع هم ارتباط پیدا میکند سه شاخصه مهم درباره حزب جمهوری مطرح میکنند. اولین شاخصه بحث حضور مکتب، اسلام و فقیهان در درون حزب است که به دلیل ضیغ وقت از پرداختن به آن خودداری میکنم و به مشخصه دوم و سوم که اهمیت فوقالعادهای دارد و با بحثهایی بنده مرتبط است، اشاره میکنم. ایشان می گویند:
« مشخصه دوم، سازمان و تشکیلاتی است که متعلق به همه مردم اعم از جوان، پیر، شهری، روستایی و ... باشد. یعنی تشکیلاتی که نشانگر توده به پا خواسته اجتماعی باشد.» ترکیب شورای مرکزی حزب دقیقاً بازنمایی چنین نگاهی بود و در شورای مرکزی و شاخه های شهرستان، از همه اقشار حضور داشتند. مسئلهای که هیچکدام از گروههای سیاسی دیگر چه اسلامی و چه غیراسلامی نتوانستند آن را دوباره تکرار کنند. این ویژگی در اوایل انقلاب حاکم بود. البته تشکیل چنین شورایی کار ثقیل و سختی بود. چه بسا نارضایتی و ناراحتی در بین برخی از دوستان مجموعه ایجاد میکرد مبنی بر اینکه چرا کسانی باشند و چرا کسانی نباشند.
وقتی یک کارگر وارد شورا میشد بدین معنا بود که به همان نسبت امکان حضور افراد بسیار شاخصی که ممکن بود به حق یا ناحق اعتقاد داشتند باید در شورا حضور داشته باشند، کاهش مییافت. ولی ایشان از چنین ترکیبی دفاع کرد و این ترکیب بندی منجر به شکل گیری واحد های مختلفی از جمله اصناف، بخشهای کارگری و دانشجویی و واحد شهرستان ها و ... شد که بعداً نهادهایی از دورن آن ها ایجاد شد که برخی از آن ها هنوز هم در حال خدمت به جامعه هستند.
باز از زاویه همین آگاهی شهید بهشتی از زمان و مکان بود که ایشان یک تصور روشن از مفهوم ملت داشت. معنای ملت این نیست که عدهای از کسانی که با آنها منافع مشترک داریم دور هم جمع شویم و چنین باور کنیم که گویی یک ملت هستیم. ملت اعم از هر گروه و دستهای است. این مفهوم در واقع تمام افراد ملت را در بر میگیرد و شامل تمام مردم متنزع از قشرها، طبقات مختلف و عقاید گوناگون می شود. اکنون ما برای داشتن چنین نگاهی مشکل داریم.
گاهی عده ای از نیروهای مختلف مملکت دور هم جمع شده و در حالی که بخش کوچکی از جامعه هستند، خود را نمونه ملت و سلیقه خود را مساوی سلیقه ی یک ملت بزرگ می دانند.
این افراد نمیتوانند آغوش خود را آنچنان وسیع و گسترده بگیرند که آحاد و سلیقه های بیشتری را در بر بگیرد. این یکی از امراضی است که ما به آن دچار هستیم. ایدهای که ایشان برای حزب داشت و برای آن اقدام عملی کرد، تشکیل حزب به گونهای بود که برشی از همه جامعه باشد و با خطدهی که در احزاب صورت میگرفت و با آموزشی که در درون حزب برای پیدا کردن نگاه وسیعتر در جهان دنبال میشد، تلاشها بر این بود که در این چارچوب ملی تقوا و مهارت های تشکیلاتی ارتقا یابد. برای دیدن تفاوت، کتابی وجود دارد که با عنوان «شورشیان آرمانخواه» منتشر شده است. این کتاب بعد از آن که تاریخچه تشکل های چپ مارکسیستی را شرح میدهد، در بخشی قضاوتی دارد مبنی بر اینکه به رغم آنکه تمام احزاب شعار حمایت از قشر کارگری را میدادند و خود را نماینده آن طبقه میدانستند، در ترکیب این احزاب و شوراها وجود کارگران نزدیک به صفر بود.
من نمیخواهم با انتقاد از آنها بگویم که گروههای اسلامی از این ایراد مبرا هستند. همان طور که اشاره شد چه بسا ما گروهها و دستههایی را شکل میدهیم و به آن ها به گونهای نگاه میکنیم که گویی همه ملت را در بر میگیرند. در نتیجه از تنوع موجود در کشور غافل میشویم و شاید بخش قابل توجهی از مشکلات ما در رابطه با سیاستهای اقتصادی، سیاستهای داخلی و خارجی معطوف به این قضیه است که ما درک روشنی از مفهوم ملت نداریم.
شهید بهشتی درباره خصوصیت سوم تأکید داشتند، در عین فراگیری و وسعت نباید انحصارطلب بود. به نظر میآید این مسائل نه تنها برای حزب، که برای جامعه فعلی ما هم اهمیت دارد و دوباره باید به آن رجوع کرد. ایشان میگویند: «یکی از اصول تشکیلاتی که در جزوات آموزشی حزب جمهوری اسلامی منتشر شده آن است که حزب جمهوری اسلامی مجموعهای است از عناصر معتقد به اسلام و مبارز که خواستار ارزشهای عالی اسلامی باشند به طوری که برای هر کاری جستجو کرده و صالحترین را انتخاب کنند، فارغ از آنکه عضو این تشکیلات باشد یا خیر».
هنوز این توصیه و نصیحت، سی سال گذشته را شکافته و پیام خود را به عنوان یک مسئله روز حساس و در آستانه انتخابات به ما میرساند.
ایشان عنوان میکنند: «حزب جمهوری اسلامی انحصارطلب، قدرتطلب، خودمحور و نفی کننده دیگر گروههای سیاسی نیست. ما هر گروه سیاسی و اسلامی دیگر را که مؤمن، درستکار و صدیق به انقلاب باشد، گروه برادر مینامیم و با این گروهها مسابقه میگذاریم. مسابقه بر سر چه؟ بر سر قدرت. حاشا، بلکه مسابقه بر سر تقدیم بهترین خدمت به ملت».
در مجموعه سخنان ایشان در مورد تشکیلات ما به این گونه فراز های بلند، فراوان برخورد می کنیم که همه آنها ارزش ارزیابی مجدد برای معرفی به نسلهای جدید را دارد؛ هم برای یافتن راه و هم برای معرفی آنچه که در انقلاب گذشت و فهم این مسئله که چرا نام شهید بهشتی همچون نامی قدسی برای ملت ما باقی مانده است. علیرغم آن که 30 سال از آن زمان فاصله گرفتهایم، باز نام ایشان بسیج کننده همه نیروهای مؤمن است.
ما هنوز صدای گرم ایشان را می شنویم که می گوید: «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت» و آیا این جمله بزرگترین رهنمود برای نیروهای علاقه مند به اسلام و مصالح ملی نیست؟